الفاظ معرّب در قرآن و حديث - صفحه 605

مكان حرفى ، يا به اجتماع ۱ دو قسم و سه قسم ،يا زياده بر آن .

مثال تبديل حركت :

دستور كه در فارسى ۲ به فتح دال است و در عربى به ضم ؛ ۳ چه صيغه فَعلول به فتح فاء در لغت عرب نادر است ، ۴ و دهليز كه در فارسى به فتح دال است و در عربى با كسر ۵ چه صيغه فَعليل به فتح فاء در لغت عرب نادر است .

مثال تبديل سكون :

كازرون كه نام شهرى است و آن در فارسى به سكون زاء است و در عربى به فتح زاء ؛ چه اجتماع دو ساكن در لغت عرب درست نيست ۶ .

مثال تبديل حرف :

صين معرّب چين و كرج معرّب كره ، يعنى چرك و سبزى كه بر روى نان نشيند .

مثال اسقاط :

نشا كه معرّب نشاسته است .

مثال زياده :

ديباج كه ۷ معرّب ديبا است ۸ .

مثال اجتماع دو قسم و زياده از آن :

لجام ۹ كه ۱۰ معرّب لگام است ۱۱ و بريد كه ۱۲ معرّب بريده دم است ۱۳ و طيلسان كه ۱۴

1.م : اجماع.

2.م : + دستور.

3.م : + خوانند.

4.رك : شرح النظام ، ص ۲۵.

5.رك : شرح النظام ، ص ۱۵۳.

6.م : - كه.

7.م : - است.

8.م :+ به كسر.

9.م : - كه.

10.م : - است.

صفحه از 652