روزجار : معرّب روزگار .
دُستور : به ضم ، معرّب دَستور به فتح .
طِبخير : به كسر ، معرّب تَبخيز به فتح به معنى پاتيله .
طباشير : معرّب تباشير . ۱
سَذير ۲ : به فتح ، معرّب سه دير و آن قصرى بوده ۳ بهرام گور را مشتمل بر سه گنبد كه در آن عبادت مى كرده ۴ و دير گنبد باشد .
سُدَر : به ضم و فتح دال مشدّد و مخفّف ۵ ، معرّب سه درك و آن نام بازى است .
سمُّور : به تشديد ، معرّب سمور به تخفيف ميم .
تنُّور : به تشديد نون ، معرّب تنور به تخفيف نون .
شَبُّور : به تشديد باء ، معرّب شيپور ۶ به معنى نفير .
جوهر : معرّب گوهر .
جَوزَهَر : معرّب گَوِزَهر ، به فتح اول و كسر ثانى .
انجر و لنجر : معرّب لنگر .
اصطخر : معرّب استخر و آن شهرى است مشهور كه پايتخت سلاطين عجم بوده ۷ و استخر در اصل به معنى تالاب است و چون تالابى در حوالى آن واقع بود به آن ۸ مسما گشت .
عسكر : معرّب لشكر ، كذا في المغرب .
نيلوفر : معرّب نيلوپل .
شَبِستر : به فتح شين و كسر باء ، معرّب جوستر كه چبستر نيز گويند و آن دهى است بر شش فرسنگى تبريز .
1.در نسخه كتاب خانه دائرة المعارف سه واژه فوق نيامده است.
2.م : سدير.
3.م : - ه.
4.م :- ه.
5.اصل : ـ مشدّد و مخفّف.
6.اصل : شپور.
7.م : تالابى كلان در آن واقع است بدان.