الفاظ معرّب در قرآن و حديث - صفحه 635

جاموس : معرّب گاوميش ۱ .
طوس : معرّب توس و آن شهرى است ۲ در خراسان بنا كرده توس بن نوذر و متأخران ۳ عجم رعايت فرس ننموده ، اين كلمه را به هر دو معنى به طاء حطى نويسند ؛ بنا بر اشتباه تاء به باء و ياء و نون و همچنين نويسند در اكثر كلماتى كه محل اشتباه است ، چون غلطيدن و طپيدن و طپانچه و مانند آن كه به طاء حطى نويسند با آن كه به تاء قرشت است جهت رفع اشتباه .
طَبَس : به فتح طاء و باء ۴ ، معرّب تبس و آن شهرى است ۵ در خراسان .
طَبَرس : به فتح طاء و باء ، معرّب تبرس و آن منزلى است ميان كاشان و اصفهان و الحال از آن نشانى نيست .
فارِس : به كسر راء ، معرّب پارْس به سكون راء .
فيثاغورس : معرّب بيتاكورس ،به واو معدوله
جالينوس : معرّب گالينوس ، به واو معدوله ۶ و غالينوس نيز گفته اند .
مغناطيس : معرّب مكناتيس كه يونانى است و چون در زبان يونان الف و ياء غير ملفوظ است ۷ ، عرب گاهى هر دو را ملفوظ اعتبار كنند و معرّبش مغناطيس گويند و گاهى هر دو را حذف كنند و معرّبش ۸ مغنطيس ۹ گويند ، اما ثانى را حذف نكنند ؛ چه مغناطيس ۱۰ در كلام عرب نيامده .
مأس : معرّب الماس .
قومس : به ضم ، معرّب كومش و آن ولايتى است كه ۱۱ دامغان و سمنان از آن جمله است .
كُندُس : به ضم كاف و دال ، معرّب كندشه و آن بيخ گياهى است كه عطسه آرد ، كذا

1.م : + يا گاميش كه مخفف گاوميش است.

2.م : + مشهور.

3.م : متأخرين.

4.م : - به فتح طاء و باء.

5.م : + معروف.

6.اصل : - جالينوس : معرّب گالينوس به واو معدوله.

7.م : - است.

8.م : + و معربش.

9.م : مغنطس.

10.م : صيغه مغناطس.

11.اصل : به.

صفحه از 652