الفاظ معرّب در قرآن و حديث - صفحه 644

قِنديل : به كسر ، معرّب گَنديل به فتح .
زِنبيل : به كسر ، معرّب زَنبيل به فتح .
نارجيل : معرّب نارگيل .
سجّيل : معرّب سنگ كيل ، ۱ پس هر دو كاف فارسى را جيم كردند و اول را ساكن كرده ، در دوم ادغام كردند ، پس به واسطه التقاء ساكنين يعنى نون و جيم اول را حذف كردند و چون فَعليل به فتح فاء در كلام عرب نيامده ، سين را كسر دادند .
جُلّ : به ضم و تشديد لام ، معرّب گل .
دَيبُل : به فتح دال و ضم باء موحده ، معرّب دِيوُل به كسر دال و ياء مجهول و ضم واو و آن شهرى بود ۲ در قديم نزديك ۳ بندر لاهور ۴ و الحال خراب است و از آن جا محدثين برخاسته اند ، چنان كه در قاموس مذكور است .
لعل : معرّب لال و آن هر چيز سرخ است عموما و جوهر سرخ قيمتى خصوصا .
اطرفيل ۵ : معرّب ترپيل و اين ۶ لفظ هندى است ، يعنى سه ميوه و اولى آن است كه معرّب ترى پيل گوييم ؛ چه ترى ۷ سه باشد و به معرّب هم نزديك است ، چنان كه طرابلس معرّب ترى بلس ۸ است يعنى سه ۹ شهر ؛ چه در يونان ۱۰ ترى به معنى سه است .
فلفل : معرّب پلپل .
اِنجيل : به كسر ، معرّب انگليون كه قلب انگليون ۱۱ است يا عكس آن ، پس واو و نون حذف كرده اند ۱۲ انگيل ماند ، پس كاف پارسى را ۱۳ به جيم بدل كردند ۱۴ و الف را كسر ۱۵ دادند ؛ چه افعيل به فتح در كلام عرب نيامده .

1.از اين به بعد در نسخه م نيست.

2.م : + ه.

3.اصل : ـ نزديك.

4.م : لاهورى.

5.م : اطريفيل.

6.م : تريهل و آن.

7.م :ترى پهل گويم ؛ چه ترى به معنى.

8.م: ترابلس.

9.م : - سه.

10.م : يونانى.

11.م : - كه قلب انگليون.

12.م : كردند.

13.م : - را.

14.م : شد.

15.م : كسره.

صفحه از 652