شخصى به نام «ابوقُرّه » خدمت امام رضا عليه السلام رسيد و مسائل مختلفى را مورد گفتگو قرار داد ، تا اينكه بحث به توحيد ، منتهى شد .
مكان خدا؟
ابوقره : خدا كجاست ؟
امام عليه السلام : «كجا» ، مكان است و اين نوع سؤال، سؤال حاضر از غايب است ، مانند اينكه وقتى وارد خانه دوست خود مىشوى و او را در خانه نمىبينى، مىگويى : «دوست من كجاست ؟ » ؛ ولى خداوند متعال غايب نيست، كسى بر او وارد نمىشود، در هر مكانى وجود دارد، و مدبّر جهان و سازنده و نگهدارنده آسمانها و زمين است .
ابوقره : آيا او بالاى آسمان نيست؟
امام عليه السلام : او خداست در آسمانها و در زمين . او كسى است كه در آسمان ، خداست و در زمين ، خداست . او كسى است كه شما را در رحِم مادران ، صورتبندى مىكند . او با شماست ، هر جا كه باشيد .
ابوقره : اگر خداوند همه جا هست ، پس چرا شما به هنگام دعا دستها را به طرف آسمان ، بلند مىكنيد ؟
حكمت بلند كردن دستها در دعا
امام عليه السلام : خداوند بر اساس حكمت خويش ، عبادتهاى مختلفى را از آفريدههاى خود خواسته است : بعضى از عبادات در رابطه با گفتار، بعضى مربوط به كردار، و بعضى از عبادات ، توجّه نمودن به نقطه خاصى است . مثلاً يكى از عبادات ، اين است كه خداوند از مردم خواسته كه هنگام نمازگزاردن ، به طرف كعبه بايستند و همچنين حج و عمره را دستور داده به آن سو انجام دهند .
يكى از انواع عبادات هم دعاست . خداوند از آفريدههاى خود خواسته است كه به هنگام دعا، براى فروتنى و اظهار كوچكى در برابر او و به عنوان نشانه پرستش، دستهاى خود را باز كنند و به سوى آسمان بالا ببرند .
نزديكى به خدا
ابوقره : آيا فرشتگان به خدا نزديكترند ، يا اهل زمين ؟
امام عليه السلام : اگر مقصود تو از نزديكى، نزديكىاى است كه با وجب و ذرع سنجيده مىشود ، اين نوع نزديكى به خداوند ، قابل تصوّر نيست و همه چيزها بهطور كلّى فعل او هستند و رسيدگى خداوند به تدبير بعضى از چيزها ، او را از اداره كردن بعضى ديگر مشغول نمىكند . خداوند ، در همان حالى كه بالاترين مخلوقات را اداره مىكند، پايينترين آنها را نيز اداره مىنمايد، و در همان آنى كه به اوّلين آفريده رسيدگى مىنمايد ، به آخرين آفريدهها نيز رسيدگى مىكند، بدون اينكه در اداره كردن جهان هستى با اين عظمت ، دچار رنج و زحمت گردد، يا اينكه نياز به خرج و مشورت داشته باشد و يا احساس خستگى كند .
و اگر مقصودت از نزديكى به خدا ، نزديكى معنوى (تقرّب) است ، هر كس ، چه انسان و چه فرشته ، كه قوانين خدا را بيشتر بهكار بندد ، مقرّبتر و به خدا نزديكتر است .
ابوقره : اعتراف مىكنى كه خدا بر چيزى حمل شده است ؟
امام عليه السلام : نه ؛ چون هر چيزى كه قابل حمل است، نياز به حمل كننده دارد و امكان ندارد كه خداوند ، نيازمند باشد .
حاملانِ عرش
ابوقره : پس شما اين روايت را تكذيب مىكنى كه مىگويد : « نشانه خشم خدا ، اين است كه فرشتگانى كه عرش را حمل مىكنند ، سنگينى او را بر دوش خود احساس مىكنند و به سجده مىافتند، و پس از بر طرف شدن خشم خدا، عرش سبك مىشود و آنها به جايگاه خود باز مىگردند» ؟
امام عليه السلام : آيا خداوند ، از وقتى كه شيطان را طرد كرده تا امروز و تا قيامت ، نسبت به او و دوستانش ، خشمگين است ، يا از آنها راضى است ؟
ابوقره : خشمگين است .
امام عليه السلام : پس كِى خداوند خشمگين ، نبوده تا عرش سبك شود ؟امام عليه السلام سپس فرمود : واى بر تو! چگونه جرأت مىكنى كه خداى خود را دگرگون شونده از حالى به حال ديگر توصيف كنى و خصوصياتى را كه مربوط به آفريدههاست ، بر او منطبق نمايى ؟ پاك است او ، با از بين روندگان از بين نمىرود، و با دگرگون شوندگان دگرگون نمىگردد .
ابو قره كه ديگر نمىتوانست چيزى بگويد، برخاست و رفت .[۱]
[۱]الاحتجاج ، ص ۱۸۴؛ بحار الأنوار ، ج ۱۰ ، ص ۳۴۲ - ۳۴۸ .