واژه «وجه» هر چند در فرهنگنامههای فارسی به معانی متعددی چون طریقه، روش، حالت، پول، علت و جهت، عامل، صورت و چهره، عنوان، روی، امكان، صحه، صحیفه، ذلت و وجود آمده است،۱ اما در عرب این واژه یك مفهوم ریشهای دارد و آن «فرا روی هر چیز» است؛ همچنان که خلیل بن احمد فراهیدی و فیروزآبادی بدان اشاره نمودهاند.۲
این معنا بسته به مورد استعمال، معنای ویژه خود را مییابد؛ یعنی همان طور كه فیروزآبادی آورده است، «وجه الدهر» به معنای آغاز و اول دنیا، «وجه النجم» به آنچه از ستاره برایت آشكار میشود، «وجه الكلام» به معنا و مقصود از سخن و «وجه القوم» به آقا و سید قوم معنا میشود كه تمامی معانی فوق ناشی از بسط و توسعه همان معنای اصلی «مستقبل كلّ شیء» است. ملاحظه شد كه یكی از معانی «وجه» معنا و مقصود كلام بوده و شاید بتوان گفت از آن جهت به معنا و مفهوم، «وجه» میگویند كه فراروی ذهن و اندیشه مخاطب در حین مواجهه با كلام، قرار میگیرد. به هر روی، این معنای لغوی «وجه» با معنای اصطلاحی آن مطابقت دارد.
از سوی دیگر، از قراین روایی نیز به دست میآید كه مراد از واژه «وجه» در این گونه احادیث، معانی و مقاصدی است كه ممكن است از آیات برداشت و استنباط شود۳.
برخی از محققان _ که به طور تخصصی و مستقل به تبیین و تشریح واژگان نهج البلاغه پرداختهاند _ ذیل عبارت «یوجهه علی غیر معرفة بمعناه»۴ مینویسند: «گفتار رسول خدا را توجیه و معنا میكند، بدون شناسایی معنا آن»۵ كه «وجه» را به معنای «معنا»، «توجیه» و «قرائت» گرفتهاند. از سوی دیگر، موقعیت و جایگاه واژه «وجه» یا «وجوه» در روایت و سیاق
1.. فرهنگ بزرگ سخن، ص۸۱۸۶.
2.. «الوَجه: مستقبل كلّ شیء» (العین، ج۳، ص۱۹۲۹). همچنین فیروزآبادی مینویسد: «الوَجهُ: مستقبل كل شیء، ج: اوجُه و وجوه و اُجوه و نفس الشیء و من الدهر: اوّله و من النجم: ما بدا لك منه و من الكلام: السبیل المقصود و سید القوم» (القاموس المحیط، ج۴، ص۴۲۳).
3.. به عنوان مثال، لغوی بزرگ ابن منظور (م۷۱۱ق) در معنای «وجه» در حدیث «لا تفقه حتی تری للقرآن وجوهاً» آورده است: «ای تری له معانی یحتملها فتهاب الاقدام علیه» كه مراد از «وجوهاً» را معانی گوناگون دانسته است (ر.ک: لسان العرب، مدخل وجه، ج۱۵، ص۲۲۵). ابن اثیر (م۶۰۶ق) نیز در النهایة فی غریب الحدیث و الاثر، پس از آن كه كلام امام علی( را نقل میكند، مینویسد: «حمال ذو وجوه» یعنی هر گونه تأویل (و معنایی) بر قرآن حمل شود و قرآن آن را در خود جای دهد و مراد از «ذو وجوه» نیز معانی مختلف و كثیر است (ر.ک: النهایة، ج۱، ص۴۴۴).
4.. خطبه۲۱۰.
5.. اَوجَه: جعل له وجهاً؛ یعنی برای آن معنا و وجهی قرار داد (قاموس نهج البلاغه، ج۴، ص۵۸۰).