بسیاری از روایات نقل شده توسط این افراد، از سوی بزرگان از قدما، به ویژه قمیّون، پالایش شده است؛ همان گونه که در تعابیر نقل شده در کتب رجالی در باره «محمد بن اورمة» این نکته به چشم میخورد.
2 - 1. مفهوم روایات
تعبیری که در این سیزده حدیث تقریباً مشترک است و مضمون آن از دیدگاه منتقد میتواند ناقص بودن برخی از آیات موجود در قرآن باشد، عبارات «هکذا نزلت»، «هکذا و اللّه نزلت علی محمّد صلی الله علیه و اله» و «نزل جبرئیل علیه السلام بهذه الآیة علی محمد صلی الله علیه و اله هکذا» است. در معنای این احادیث دو احتمال مطرح است:
1 - 2 - 1. دو گونه بودن نزول قرآن
برخی از نویسندگان بر این عقیدهاند که قرآن دو گونه نازل شده است: یکبار ویژه پیامبر صلی الله علیه و اله بوده است و بر قلب مبارک ایشان نازل شده است و بار دیگر، به منظور ارائه به مردم به پیامبر صلی الله علیه و اله نازل شده است تا به مردم ابلاغ فرماید.۱ آنچه برای عموم مردم نازل شده، همان است که مسلمانان آن را به عنوان مصحف و قرآن میشناسند و آنچه برای خصوص پیامبر صلی الله علیه و اله نازل میشد، مطالب دیگری نیز داشته است. این احتمال تا آنجا که جست و جو شد، مؤیّد نقلی ندارد، اما به عنوان یک احتمال میتواند مطرح باشد.
2 - 2 - 1. نزول تفسیر و تأویل قرآن
بر اساس این احتمال، نزول قرآن به هر شکلی (دفعی یا تدریجی) صورت گرفته باشد، تفسیر و تأویل قرآن نیز بسان آیات آن بر پیامبر صلی الله علیه و اله نازل میشده؛ اما نه به عنوان متن قرآن، بلکه به عنوان تفسیر، تبیین و تأویل آن و یا معین کردن مصداق آیه. بنا بر این، جبرئیل علیه السلام فقط واسطه نزول قرآن بر پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله نبوده، بلکه موظّف بوده بیان و تفسیر و تأویل آیات را از طرف باریتعالی بر آن حضرت نازل کند، پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله موظف بوده که فقط آیات قرآن را به کاتبان وحی و یا عموم مردم ابلاغ نماید.
بنا بر این احتمال، روایات مورد بحث نظر به نزول این تفاسیر و تأویلات دارند و تکیه اصلی قَسَم یاد شدهای که در برخی از این احادیث به چشم میخورد، بر نزول این تفاسیر از طرف خدا و توسط جبرئیل است؛ یعنی میخواهد بگوید این تفسیر از
1.. ر.ک: المیزان، ج۱۴، ص۲۱۵.