الکافی پس از تألیف کتاب الخصال دیده باشد.
1-2. بررسی دلالی
این روایات با صحیحه زراره از امام باقر علیه السلام و نیز روایت الکافی از فضیل بن یسار که به حضرت امام صادق علیه السلام عرض کرد: همانا مردم میگویند که قرآن کریم به هفت حرف نازل شده، حضرت فرمود:
كَذَبُوا أَعْدَاءُ اللَّهِ، وَ لَكِنَّهُ نَزَلَ عَلَی حَرْفٍ وَاحِدٍ مِنْ عِنْدِ الْوَاحِدِ؛۱
دشمنان خدا دروغ گفتهاند بلکه قرآن بر حرف واحد از نزد خدای واحد نازل شده است.
در تعارض است. لذا این سؤال به ذهن میرسد که آیا نقل روایت نزول قرآن بر هفت حرف از سوی شیخ صدوق _ که از محدثان طراز اول إمامیه بوده _ به دلیل اعتماد وی به صحت و اعتبار روایت مذکور بوده است؟ و دیگر این که علاوه بر بررسی سندی روایت مذکور در الخصال شیخ صدوق، آیا به لحاظ دلالی میتوان وجوهی را بیان نمود که نقل روایت یاد شده با صحیحه زراره از امام باقر علیه السلام در تعارض نباشد؟ به عبارت روشنتر، چگونه میتوان میان روایت شیخ صدوق و صحیحه زراره جمع نمود؟ بر اساس منابع روایی و تفسیری امامیه و نیز برخی از منابع لغوی، وجوه متعددی برای نقل روایت نزول قرآن بر هفت حرف در الخصال شیخ صدوق و دیدگاه وی در باره این روایت میتوان بیان نمود. لذا بر فرض مماشات در سند، به لحاظ دلالی روایت مذکور را میتوان به وجوه متعددی حمل کرد که در ذیل به آن اشاره میشود:
1-2-1. بطون قرآن
یکی از وجوهی که میتوان در باره روایت نزول قرآن بر سبعه احرف در نظر گرفت، این است که این روایت را ناظر به مسأله بطون و وجوه قرآن بدانیم؛ زیرا در این روایت، نزول قرآن بر سبعه احرف به نحو مطلق بیان نشده، بلکه بلافاصله پس از آن، در عبارت «وَ أَدْنَی مَا لِلْإِمَامِ أَنْ یُفْتِیَ عَلَی سَبْعَةِ وُجُوه»، «سبعة وجوه» بیان شده است.۲ دلالت این روایت بر بطون قرآن مؤیدهای متعددی دارد که ذیلاً به آنها اشاره میکنیم:
الف. پیش از شیخ صدوق، عیاشی این روایت را در باب «تفسیر الناسخ و المنسوخ و