فصل پنجم : مناظره امام باقر و قتاده
ابوحمزه ثمالى مىگويد : در مسجد النبى نشسته بودم كه ديدم مردى به طرفم مىآيد . نزديك كه رسيد ، سلام كرد و گفت : بنده خدا! كيستى ؟
در جستجوى امام عليه السلام
گفتم : مردى از اهل كوفه . چه كار دارى ؟
گفت : ابو جعفر محمّد بن على را مىشناسى ؟
گفتم : آرى . چه كارش دارى ؟
چهل سؤال
گفت : چيزى نيست . چهل سؤال آماده كردهام كه از او بپرسم . هر كدام درست بود ، بپذيرم و هر كدام نادرست بود ، رها كنم .
گفتم : آيا خودت قدرت تشخيص درست يا نادرست بودن پاسخ آن سؤالها را دارى ؟
گفت : آرى .
گفتم : در اين صورت ، ديگر چه نيازى به او دارى ؟
گفت : شما مردم كوفه آدمهاى پرحرفى هستيد . خواهشمندم هر وقت او را ديدى ، مرا خبر كن .