رويارويي امامان عليهم السلام با يک ارزش جاهلي - صفحه 22

به يک عرب باديه‌نشين گفتند: دوست داري از اهل بهشت باشي و در عوض آن هيچ وقت دنبال خون‌خواهي و انتقام نروي؟ گفت: من انتقام‌جويي و از بين بردن عارِگذشت را بيشتر دوست دارم حتي اگر منجر شود به اين که با کسي مثل فرعون وارد جهنّم شوم ( محاضرات الأدباء و محاورات الشعراء و البلغاء، ج 2، ص190).
3. شعري از متنبّي (م 354ق)، شاعر معروف، با عبارت ذيل نقل شده است:
فاطْلُبِ العزَّ في لظًي و ذرِ الذ... لّ و لو كان في جِنانِ الخُلودِ؛
دنبال عزّت باش، حتي اگر در جهنّم باشد و خواري و ننگ را وا گذار، حتي اگر در بهشت رضوان باشد.
اين بيت، از نظر مفهومي به ضرب المثل مورد بحث ما بسيار نزديک است. جرجاني ( الوساطة بين المتنبي و خصومه، ج 1، ص 190) و ابو العلاء معري (معجز احمد، ج 1، ص 18) در شرح اين شعر تصريح دارند که اين بيت، هم رديف ضرب المثل «النّار و لا العار» است.
4. ثعالبي نيز در کتاب التمثيل و المحاضرة، در عنوان «الجنّة و النّار»، بيت ذيل را از ليث بن نصر بن سيار نقل کرده است ( التمثيل و المحاضرة، ج 1، ص 71):
النّار لا العار فكن سيّداً... فرّ من العار إلي النّار؛ ۱
آتش، آري، ننگ، نه، آقا باش و از عار به سوي آتش جهنّم فرار کن.
5. مرحوم مجلسي (بحار الأنوار، ج 91، ص 142) از يکي از کتاب‌هاي معاصران خودش، مناجات خمسة عشر را نقل کرده که به امام سجاد عليه السلام منسوب است. در سومين مناجات که به مُنَاجَاةُ الْخـَائِفِينَ معروف است، اين عبارت آمده است: «يا غفّار، يا ستّار، نجّني برحمتك من عذاب النّار و فضيحة العار، إذا امتاز الأخيار من الأشرار و حالت الأهوال».
در اين دعا، از خداوند خواسته شده از آتش جهنّم و رسوايي ننگ در روز قيامت رهايي يابد. هر چند انتساب اين دعا به معصوم دشوار است امّا مي‌توان گفت که تقابل آتش جهنّم با عار، متأثّر از کاربرد اين ضرب المثل و کاربرد غالب آن است. در دعاي ديگري که مأثور نيست و شيخ طوسي براي تعقيبات بعد از نماز‌هاي واجب توصيه کرده، اين دو باز به همين شکل با هم جمع شده‌اند و از خداوند درخواست رهايي از آتش جهنّم و در امان ماندن از ننگ شده است: «يا حيّ، يا قيّوم، يا محيي الموتي، يا لا إله إلا أنت، القائم علي كلّ نفس بما كسبت، أسألك أن تصلي علي محمّد

1.گفتني است در کتاب الزهرة، ج ۱، ص ۲۰۲، اين شعر از محمّد بن الخطاب الكلابي چنين نقل شده است: دع الهَوَي و الهجر في النَّار ... و كلَّ بكَّاءٍ علَي الدَّارِ ما الفخر إلَّا للكريم الوفي ... في جحفلٍ للموت جرّارِ و النَّار لا العار فكنْ سيّداً ... فرَّ من العار إلي النّارِ

صفحه از 38