اراده آتش دنيا از واژه «النّار» در برخي موارد
تا اين جا شواهدي ارائه شد که بر اراده معناي آتش جهنّم از واژه «النّار» در اين ضرب المثل جاهلي دلالت ميکردند، امّا بايد توجّه داشت که در کاربرد ضرب المثل، لازم نيست تمام ارکان مفهومي آن در مصداقي که به کار ميرود موجود باشد. چه بسا، در يک ماجرا، وجود دو مفهوم ننگ و آتش يا سختياي مانند آتش، باعث شود اين ضرب المثل در ذهن فردي تداعي شود و او را به کاربرد آن بر انگيزد. از اين رو، شاهديم اين ضرب المثل گاه در سختيهاي دنيا يا آتش دنيايي نيز به کار رفته است که ميتوان گفت معناي مجازي يا کم کاربرد، آن است.
نمونههاي ذيل از مواردي هستند که منظور از «النّار»، آتش دنيا يا سختيهاي آن است:
1. گزارش شده در زمان سلاطين ايوبي، حاکمي برخي خانههاي اطراف دمشق را آتش زد و چيز سالمي براي آنان باقي نماند که با آن امرار معاش کنند و به گدايي افتادند. در اين ماجرا، وقتي آتش به خانه مردي که ده دختر داشت رسيد، پدر به دختران گفت که بيرون بياييد ولي آنان گفتند: «لا و الله، النّار و لا العار، ما نفتضح بين الناس؛ به خدا سوگند، بيرون نميآييم، اين آتش را بر ننگ تنگدستي و رسوايي در بين مردم، ترجيح ميدهيم ( نهاية الأرب في فنون الأدب، ج 29، ص 225).
2. در دوره هارون الرشيد، گروهي از اهالي خراسان به رهبري رافع بن الليث، شوريدند و بر سمرقند و حوالي آن مسلّط شدند و لشکريان هارون را شکست دادند. هارون، با نامه مسالمتآميزي از او خواست از شورش دست بر دارد تا در عوض استانداري خراسان و برخي نواحي ديگر را به او بدهد. امّا او به کار خود ادامه داد تا آن که بر خراسان مسلّط شد و آن گاه پاسخ نامه هارون را با ابياتي داد که در آن آمده است: «النّار لا العار، فكن امرءاً ـ فرّ من العار إلي النّار» ( کتاب الفتوح، ج 8، ص 396).
ترجمه عبارت بر اساس ضرب المثل النار و لا العار، چنين است: آتش عقوبت حکومت، بر ننگ تسليم ترجيح دارد، پس بايد از شرّ ننگ به طرف اين آتش فرار کني.
شاعري درباري در هنگام مدح ابن طولون، از اين دو کليد واژه در کنار هم استفاده کرده و مدح فردي غير از امير را عار و سؤال و تقاضاي مال را همچون آتش و ورود در آن دانسته است
( رسائل ثعالبي، ج 1، ص 8: و العار في مدح لغيرك فاكفني، بالجود منك تعرضي للعار، و النّار عندي كالسؤال فهل تري، ان لا تكلفني دخول النّار).
کاربرد کلمه «النّار» در هر دو معنا
در ابياتي که به امام علي عليه السلام نسبت داده شده ( الديوان المنسوب الي الإمام علي عليه السلام، ص 204)، واژه «النّار» در هر دو معنا (آتش جهنّم و آتش دنيا) به کار رفته است:
النّار أهون من ركوب العارو العار يدخل أهله في النار
و العار في رجل يبيت و جارهطاوي الحشا متمزق الأطمار
و العار في هضم الضعيف و ظلمهو إقامة الأخيار بالأشرار
و العار أن تجدي عليك صنيعةفتكون عندك سهلة المقدار
و العار في رجل يحيد عن العديو علي القرابة كالهزبر الضاري
و العار أن تك في الأنام مقدماو تكون في الهيجا من الفرار
جاهد علي طلب الحلال و لم تكنتغذوه بالإسراف و التبذار
إلا لأهلك أو لضيفك أو لمنيشكو إليك مضاضة الإعسار
در مصرع اوّل از بيت نخست، تحمّل سختيهاي دنيا، به آتش تشبيه و گريز از عمل به وظايف و ارزشها، مثل بي توجّهي به مستمندان و افراد ضعيف جامعه، عار و ننگ دانسته شده و شاعر تأکيد دارد که تحمّل سختيهاي دنيوي، راحتتر از پذيرش ننگ بي توجّهي (بي خيالي و بي غيرتي) نسبت به انجام وظايف انساني است. شاعر، در حقيقت، خواسته از حافظه فرهنگي جامعه نسبت به اين ضرب المثل و حساسيتهايي که نسبت به نزديک شدن ننگ وجود دارد، استفاده کند و هشدار بدهد که بي توجّهي به ارزشهاي انساني، ننگي است که دامن افراد بي خيال را ميگيرد و آنان را دوزخي ميکند. يعني اين عاري است که نار جهنّم را در پي دارد.
نتيجه آن كه در فرهنگ عرب، هنگام کاربرد اين ضرب المثل، غالباً آتش جهنّم اراده ميشده و ذهن شنوندگان بدين معنا منصرف ميگشته مگر آن که قرينهاي بر خلاف آن دلالت ميکرده است.