فعل ذلك، قيس بن عاصم المنقريّ، و كان من وجوه قومه و من ذوي المال. و كان سبب ذلك أنّ النعمان بن المنذر، أغزاهم جيشاً فسبّوا ذراريّهم. فأناب القوم و سألوه فيهم. فقال النعمان: كلّ امرأة اختارت أباها ردّت إليه، و كلّ من اختارت صاحبها تركت معه. فكلّهنّ اخترن آباءهنّ إلّا ابنة لقيس بن عاصم. فإنّها اختارت صاحبها عمرو بن الجموح. فنذر قيس أنّه لا يولد له ابنة إلّا قتلها. فكان يقتلهنّ بعد ذلك. و ورد القرآن بإعظام ذلك بقوله: وَ إِذَا الْـمَوْؤُدَةُ سُئِلَتْ بِأَيِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ ). بديهي است خاستگاه اين انديشه، چيزي جز جهل و تکبّر آدمي نيست.
هر چند کابرد اين ضرب المثل، از سوي انسانهاي گوناگون و با انگيزههاي خاص خودشان انجام ميگرفته، امّا بايد توجّه داشت که کاربرد آن در جامعه، تداعيکننده و نماد يک ارزش شيطاني بوده است. يعني رسيدن به عزّت و غرور، چنان ارزشمند است که به هر وسيلهاي بايد بدان دست يافت هر چند با شکستن حريم الهي باشد و منجر به عقوبت اخروي گردد. برخي از مؤلّفان کتب اخلاقي در اين باره تصريح کردهاند، متعصّباني که حميت و غضب جاهلي را ارزش ميدانند، از ضرب المثل «النّار و لا العار» استفاده ميکنند ( البصائر و الذخائر، ج 2، ص 25).
بنا بر اين، اين ضرب المثل، تنديسي بوده براي يک ارزش جاهلي و بمانند يک رسانه، انديشه جاهلي ياد شده را تبليغ و ترويج ميکرده است. لذا برخي چون ابن ابي الدنيا (م281 ه) آن را ضرب المثل بدي دانستهاند. وي در قري الضيف (ج 4، ص 327) مينويسد: «بئس المثل: النّار و لا العار».
از اين رو، نميتوان سخن ابن ابي الحديد را در باره کاربرد اصلي و غالب اين ضرب المثل پذيرفت. وي مينويسد: «هي كلمة جارية مجري المثل أيضا يقولها أرباب الحميّة و الإباء فإذا قيلت في حقّ كانت صواباً و إذا قيلت في باطل كانت خطأً؛ اين ضرب المثل را اهل غيرت و تعصّب به کار ميبرند که اگر در موارد حق باشد، درست و اگر در موارد باطل باشد، نادرست خواهد بود» (شرح نهج البلاغة، ج 13، ص 181).
زيرا وي ماهيت اين ضرب المثل را بي طرف ميداند. در حالي که گذشت، که کاربرد غالب آن مربوط به يک ارزش جاهلي است و به کار رفتن آن از سوي برخي و اراده سختيهاي دنيا از واژه «النّار»، بدين نيست که معناي اوّليه آن اين گونه باشد.
برخورد قرآن با اين ارزش جاهلي
چنان که گذشت، قرآن و عترت در کنار هم و با هم، ميراثِپيامبر صلي الله عليه و آله در هدايت نسلها هستند. از اين رو، مناسب است قبل از بررسي تعامل اهل بيت عليهم السلام با اين ارزش جاهلي، رويکرد قرآن در قبال آن نيز مورد توجّه قرار گيرد.
قرآن کريم در برخي آيات به اين انديشه جاهلي تعريض دارد. در سوره آل عمران (آيه 191 و 192)، در شرح حال خردمندان و اهل انديشه ميفرمايد: