پس شريعت نسبت به حزن، دو نگاه دارد: تأييدي و ردّي. به تعبير ديگر، در اسلام دو نوع رويكرد مثبت و منفي در موضوع حزن وجود دارد. آية الله مصباح يزدي، در جمع ديدگاههاي متفاوت در اين موضوع، ميگويد: «حزن و شادي، اگر در مواردي باشد که انسان را از کمالات ديگر باز دارد، آن حالت، طبعاً نامطلوب خواهد بود و به اندازه اختياري بودن، آن از نظر اخلاق، ارزش منفي خواهد داشت. حال بايد ديد آن چيز مطلوب چه ارزشي دارد و مطلوبيتش تا چه حد است. آيا اين چيز مربوط به دنياست يا مربوط به آخرت؟ مربوط به بدن يا مربوط به روح است؟ از اين رو، اگر ادامه اين حالت در جهت خير باشد و به خاطر از دست رفتن يک خير معنوي و اخروي باشد، مطلوب است و تشديد آن هم تا آن جا که منشأ آثار نيک باشد مطلوب است. و الّا انسان بايد خود را منصرف کند و طوري نباشد حزن، قلبش را فرا گيرد و او را از کارهاي ديگر باز دارد» (مجلّه پرسمان، ش 43، ص 7) از اين سخن چنين بر ميآيد كه چون اصل پيدايش غم در انسان، به سبب وجود يا عدم مطلوبي است، ارزش حزن نيز وابسته به ارزش آن مطلوب است كه اگر دنيوي باشد، حزنِ منفي، و اگر اخروي باشد، مادامي که منشأ عمل صالح است و به واجبات هم ضرر نرساند، حزن مثبت است. بنا بر اين، از نظر دين، حزن نسبت به مطلوب دنيوي، مذموم و حزن نسبت به مطلوب اخروي يا در مسير آخرت، ممدوح است.
قلمرو حزن مثبت
حزن مثبت، احساسي سخت و سنگين است که در رابطه با مطلوبي اخروي به وجود ميآيد. اين نوع از حزن، در نگاه دين کاملاً مورد پذيرش است و نه تنها از آن منع نشده بلکه ائمّه عليهم السلام به آن هم تشويق كردهاند. آن جا که پيامبر صلي الله عليه و آله ميفرمايد: «خداوند توسط چنين حزني عبادت ميشود» (مكارم الأخلاق، ص462: مَا عُبِدَ الله علَي مِثلِ طُولِ الحُزنِ)و يا امام سجاد عليه السلام ميفرمايد: «خداوند، قلب حزين را دوست دارد»، ( الكافي، ج 2، ص 99: انّ الله يحِبُّ کُلَّ قَلبٍ حَزينٍ) مرادشان حزن مثبت است.
و نيز منظور از قلب محزون عارفان، (ميزان الحکمه، ح 1، ص 382: قال الصادق: الحزن من شعار العارفين) متّقين ( نهج البلاغه، خطبه 192: «قلُوُبُهم مَحزُوَنه») و مؤمنان (همان، حکمت 333: المؤمنُ، حُزنُه فِي قَلبِه وَ بِشرُهُ في وَجهِهِ) چنين حزني است. اين نوع از حزن را با معيار اختيار، به دو دسته حزن مثبت اکتسابي و حزن مثبت غير اکتسابي تقسيم ميکنيم. به اين معنا كه اگر اراده انسان در پيدايش حزن، نقش مستقيم داشتهباشد، حزن اكتسابي، و اگر فرد اصلاً دخيل نباشد و يا به طور مستقيم نقشي را ايفا نكند، حزن غير اكتسابي است. (براي مثال، گاه فرد به اختيار و با تأمّل در حال خود و ديگران، محزون ميشود و گاه بدون اختيار او رويدادي رخ ميدهد و اندوهگينش ميسازد) امير مؤمنان عليه السلام در روايتي ميفرمايد: «هرکس از مؤمنان بر نفس خويش بسيار اندوه