همنشيني با نوجوانان زيبارو و ايجاد رابطه عاشقانه با آنان به اين بهانه كه ما در چهره خوبرويان جمال الهي را ميبينيم، از جمله مواردي است كه صوفيه با ايجاد تصويري نيكو و ستودني از اين عمل مخالف شريعت، به فرار از آن دست زدهاند. عبد الله يافعي در توجيه عمل دزدي ابراهيم خواص ميگويد: «ابراهيم خواص، با اين كار حرام، بيماري قلب خود را درمان كرد». (خبرگزاري قرآني ايران، به نقل از احمدحسين شريفي) گاه عدّهاي گناه را مفيد دانسته ميگويند: «گناه، آدمي را با حجابهاي ظلماني آشنا ميسازد و از اين رو، شخص گناهكار پس از توبه از گناه به دليل «التائب من الذنب كمن لا ذنب له» نه تنها چيزي را از دست نداده بلكه به بركت اين شناخت، گامي به جلو نهاده است». با نگاهي به زندگي، سخنان و تعاليم معصومان عليهم السلام ميبينيم كه آنها مخالف چنين عقيدهاي هستند. به عنوان مثال، مفضل، از شاگردان امام صادق عليهم السلام نامهاي به امام نوشت و امام در جواب ايشان مطالب مفصّلي نوشتند. در قسمتي از جواب امام آمده است: «در نامه خود از افرادي ياد كردهاي كه روش و منش آنها را پسنديدهاي و گفتي آنها به تو گفتهاند كه دين همان معرفت رجال است؛ وقتي آنان را شناختي هر چه خواستي انجام بده». سپس حضرت ميفرمايد: «بدان كه هر كس اين صفات را داشته باشد كه تو نوشتي، پس او نزد من مشرك به خداوند است و شكي در شرك او نيست. و بدان اين كلام كساني است كه چيزي شنيدهاند ولي معناي آن را نفهميدهاند و از اهل آن نيز سؤال نكردهاند» (بصائر الدرجات، ص 547).
در مورد سقوط تكليف نيز از امام صادق عليه السلام سؤال شد كه برخي ميگويند: پدر شما فرموده است: « اذا عرفت فاعمل ما شئت؛ وقتي شناخت پيدا كردي و به حق رسيدي، هر آن چه ميخواهي انجام بده». امام فرمود: «خدا آنان را لعنت كند. پدرم فرموده است كه وقتي حق را شناختي، هر كار خيري كه ميخواهي انجام بده كه از تو پذيرفته است (وسائل الشيعه، ج ۱،
ص ۸۸).
اين شريعتگريزي، در قالبهاي متفاوتي خود را نشان ميدهد. به عنوان مثال، حسن بصري، تبعيت از فرمان عايشهاي كه با پيامبر خدا مخالفت كرده را واجب ميداند ولي از امام زمانش تبعيت نميكند. خود وي اقرار ميكند كه «استوي الاسلام بسيف علي» (شواهد التنزيل، حاكم نيشابوري، ج 2،ص 183)، «ولي در جنگ جمل، نه تنها امير مؤمنان عليه السلام را بنا به فرمايش