بنا بر اين به نظر ميرسد که اصولاً استرآبادي به صورت نظري، ادراکات عقلاني را تنها در موارد و شرايط خاص حجّت ميداند و در مابقي موارد حجّيت، تنها از آن احاديث و روايات نقل شده از ائمّه معصومين عليهم السلام است. هر چند در مقام عمل يا به خاطر غفلت يا به خاطر قرار گرفتن در تنگنا مجبور شده است بر خلاف ديدگاه خود عمل کند. از نظر او کلّيه احکامي که بشر در طول دوره حيات خود بدان نيازمند است از جانب اصحاب عصمت عليهم السلام صادر شده است و با وجود اين ديگر جايي براي عقل نميماند. ۱
وي در جاي ديگر بسياري از اشتباهات اصوليان و متکلمان و حکما را ناشي از بيتوجّهي آنان به نهي ائمّه عليهم السلام از يادگيري علم کلامي که مبتني بر افکار عقليه باشد و نيز اصول فقهي که غير مسموع از آنان باشد، ميداند. ۲
ميبينيم که استرآبادي نقش ادراکات عقلي را در اموري که به مقدّمات بديهي و يقيني دسترسي ندارد بويژه در امور ماورايي و امور مربوط به شريعت بسيار محدود تعريف ميکند و آن چه که از نظر او در اين زمينه اهميت و اصالت دارد، نقل ها و روايات اصحاب عصمت عليهم السلام است که به منبع وحياني متّصل بوده و گفتار آنان کاشف از واقع و يگانه منبع دريافتهاي حقيقي و نفس الامري بشر است.
بخش دوم: نقش عقل در شناخت اصول اعتقادات
نظر اکثر علما و دانشمندان اسلامي بر اين است که شناخت اصول اعتقادات و ايمان به آنها امري تقليدي نيست و بايد خود انسان از طريق عقل خود نسبت به آنها شناخت پيدا کرده و به آنها ايمان بياورد و لذا ايمان به آنها را از طريق نصوص شريعت جايز نميدانند و معتقدند که در اين امور نياز به معرفتي پيشيني داريم که در آن، عقل نقش اساسي را ايفا ميکند. حال ببينيم که اخباريان و در رأس آنان استرآبادي، با آن زمينه فکري که از آنان بيان شد، چگونه با اين امر برخورد کردهاند.
1.۱ .«المستفاد من کلام أهل الذکر عليه السلام أنّ لله تعالي في کلّ واقعة تحتاج إليها الأمة إلي يوم القيامة حکماً معينا و أنّ عليه دليلاً قطعياً و الناس مأمورون بطلبه من عند حفظة الدين و هم أهل الذکر عليه السلام» همان، ص ۷۵.
2.«و سمعت من بعض المشايخ انه لما غيرت جماعة من علماء العامّة أصحابنا بأنّه ليس لکم فنّ کلام مدوّن و لا اصول فقه کذالک و لافقه مستنبط و ليس عندکم الّا الروايات المنقولة عن أئمّتکم، تصدّي جماعة من متأخّري أصحابنا يرفع ذالک فصنّفوا الظّنون الثلاثة علي الوجه المشاهد و غفلوا عن نهيهم عليه السلام أصحابهم عن تعلّم فنّ الکلام المبني علي الأفکار العقلية و أمرهم بتعلّم فنّ الکلام المسموع منهم عليهم السلام و کذالک عن القواعد الأصولية الفقهية الغير المسموعة منهم عليهم السلام و کذالک عن المسائل الفقهية الإجتهادية.» همان، ص ۷۷.