جايگاه عقل درانديشه ملامحمّدامين استرآبادي... - صفحه 190

استرآبادي در فصل يازدهم کتاب الفوايد المدنية به تفصيل در باب مسئله «ايمان» توضيح مي‌دهد و بسياري از اغلاط معتزله و اشاعره و پيروان آنها را در باره مسئله «تعيين اول واجبات» متذکّر مي‌شود و بيان مي‌کند که غالب اين اشتباهات ناشي از عدم توجّه به سخنان ائمّه معصومين عليهم السلام که افکار و گفتارشان عاري از هر گونه خطا و لغزش در امور نظري است، مي‌باشد (همان، ص 405).
در اين جا استرآبادي اتّکا به عقل را در تعيين اوّل واجبات که همان معرفت خداوند است، مساوي با خطا و لغزش در اين امر و تنها راه را ملتزم شدن و تمسّک به کلام اهل بيت عليهم السلام دانسته است. و دليل اين امر يکي مصون نبودن تفکّر و تعقّل آدمي از خطا در مورد مواد و مقدّمات براهين و استدلال‌هاست و ديگري روايات و اخبار زيادي است که از ائمّه اطهار عليهم السلام در مورد لزوم تمسّک به گفته‌هاي آنان در کليه اموري که از ضروريات دين نيست، وارد شده است (همان).
مي‌بينيم که استرآبادي در شناخت اصول عقايد هم اهتمام خاصي به تمسّک به قول اصحاب عصمت عليهم السلام دارد و در اين امور هم سخن آنان را حجّت مي‌داند. وي با توجّه به روايات، شناخت خداوند را امري فطري مي‌داند که خداوند در قلوب همه انسان‌ها الهام کرده است:
قد تواترت الأخبار عن أهل بيت النبوّة متصلة إلي النبي صلي الله عليه و آله بأنّ معرفة الله تعالي و معرفة توحيده بعنوان أنّه خالق العالم و أن له رضي و سخطاً و أنّه لابدّ من معلّم من جهة الله تعالي ليعلم الخلق ما يرضيه و ما يسخطه من الأمور الفطرية الّتي وقعت في القلوب بإلهام فطري إلهي کما قال الحکماء: الطفل يتعلق بثدي أمه بإلهام فطري إلهي» (همان، ص 407).
بنا بر ديدگاه استرآبادي، يگانگي خداوند و صفات او و دلايل و براهين آن همگي به صورت فطري به قلوب انسان‌ها الهام شده است و اين معارف محصول تلاش‌هاي عقلاني بشر نبوده بلکه مخلوق خداست. ۱ و آن چه که بر خداوند واجب است شناساندن خود به بندگان از طريق دلايل آشکاري است که براي آن اقامه مي‌کند و آن چه که بر بندگان واجب است همانا تصديق و پذيرش آن است. لذا در مقابل کساني که اعتقاد دارند شناخت خداوند اوّلين واجب بر انسان است، استرآبادي معتقد است که اوّلين واجب همانا اقرار زباني به شهادتين است (همان‌جا). استرآبادي براي اثبات ادّعاي خود به روايات زيادي استشهاد مي‌کند از جمله:

1.«إنه تعالي ألهمهم بتلک القضايا أي خلقها في قلوبهم و ألهمهم بدلالات واضحة علي تلک القضايا، ثم أرسل إليهم الرسول و أنزل عليه الکتاب، فأمر فيه و نهي (همان).

صفحه از 200