ميکردند. کار کردن، عمل انبيا، رسولان، مردان صالح و شايسته است (محجّة البيضاء،
ج 3، ص 147).
زراره نقل ميکند:
مردي به حضور امام صادق عليه السلام آمد عرض کرد دست سالمي ندارم که با آن کار کنم، سرمايه ندارم تا با آن تجارت کنم، مرد محروم و مستمندي هستم، چه کنم؟ امام صادق عليه السلام (که ميديد سر آن مرد سائل، سالم است و ميتواند طبق رسوم محلي با آن کار کند، راضي نشد عزّت و شرفش را با گدايي از مردم درهم بشکند) به وي فرمود: با سرت باربري کن و خود را از مردم بي نياز بدار (همان، ص 143).
همّت و تلاش «مضاعف»
ضرورت و اهميت کار و نقش پيش برنده آن در زندگي فردي و اجتماعي انسان، و دهها فايده ديگر مانند عزّت نفس، استقلال و خودکفايي، هر يک به تنهايي کافي است که اين امر مهم وجهه همّت جامعه اسلامي شود. امّا در فرمايشات رهبر معظّم انقلاب، هر دو عنوان تلاش و همّت، متّصف به صفت «مضاعف» شده است که فهم آن و کشف مراد ايشان از اين شعار بايسته و مهمّ است.
ممکن است گمان شود اين که از امّت اسلامي در سال 1389 همّت و عزم بيشتر و کار و تلاش فراوانتر خواسته شده است، نوعي دعوت به فداکاري و ايثارگري در عرصههاي کار و تلاش است و اين که کارکنان بخشهاي خصوصي يا دولتي، بيش از ميزان منطقي و تعريف شده کار کنند و به پيشرفت کارها اهتمام بورزند. مثلاً کارمندي که روزانه هفت ساعت کار ميکند بايد پيشرفت کار او در هر روز به ميزان چهارده ساعت برسد! هر چند چنين منظوري از شعار مورد نظر واقعي به نظر نميرسد امّا دعوت به ايثار و فداکاري، خود عاملي اخلاقي در جهت ترويج اخلاق و فرهنگ اسلامي است و اين امر بويژه در سالهاي پس از انقلاب و بالأخص در دوران دفاع مقدّس مدّ نظر فرماندهان جبهههاي نور عليه ظلمت بود و بسيجيان ايثارگر نيز به بهترين شکل به اين دعوت عمومي لبيک گفته و فرهنگ پُرکاري و فداکاري را براي هميشه در اين کشور به يادگار گذاردند و بعيد نيست که مقصود رهبر فرزانه انقلاب از اعلام اين شعار، احياي مجدّد روحيات بسيجي سالهاي دفاع مقدّس و همگاني کردن آن بوده باشد، امّا اين دعوت عمومي ايشان را به گونه ديگري نيز ميتوان فهميد که با واقعيات جامعه، سازگارتر باشد و افرادي که علاقه و تمايلي به فرهنگ ايثار ندارند نيز مشمول اين دعوت و مقصود کلام رهبري شوند.