همچنين پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله عاقبت رويگرداني و تخلّف از مطلب پيشين را چنين بازگو ميفرمايد:
من ام قوماً و فيهم من هو اعلم منه و افقه، لم يزل امرهم الي سقال (سفال) الي يوم القيامه؛
هر که رهبري جماعتي را در پيش گيرد و در ميان ايشان داناتر و فقيهتر از وي باشد، پيوسته کارشان تا روز قيامت در پستي و سقوط است. ( ثواب الأعمال وعقاب الأعمال، ص ۲۰۶)
امير المؤمنين عليه السلام در نامه خويش به مالک اشتر، «خويشتنداري» و «تجربه» را، دو ملاک شايسته براي انتخاب کارگزاران حکومتي معرّفي ميفرمايد:
توخ منهم اهلَ التجربه والحياءِ من اهل البيوتاتِ الصّالحه و القدم في الاسلام المتقدّمة؛
کارگزارني را در ميان كساني بجو كه تجربه و حيا دارند و از خاندانهايي پارسا كه در مسلماني قدم هستند. ( نهج البلاغه، نامه ۵۳)
همچنين تواناتر بودن به خلافت و داناتر بودن به فرمان خدا، ملاکهاي مهم براي تصدّي خلافت و رهبري، است:
ايها النّاس، انّ احقّ الناس بهذا الأمر، اقواهم عليه و اعلمهم بامر الله فيه؛
اي مردم، کسي به خلافت سزاوار است که بدان تواناتر باشد و در آن به فرمان خدا داناتر. ( نهج البلاغه، خطبه ۱۷۳)
2. نظم
نظم در لغت در معاني گوناگوني چون «ترتيب دادن، آراستن، به رشته کشيدن جواهر، شعر گفتن» (فرهنگ معين، واژه نظم) آمده است. هر حکومت، سازمان، مجموعه، تشکّل و هر فردي در زندگي خويش، نيازمند برقراري و ايجاد نظم در حيطه کاري خويش است و گرنه بدون شک، در سايه هرج و مرج، سقوط خواهد کرد. نظمي که در فرهنگ اسلامي و سيره پيشوايان دين تأکيد شده، امري است که موجب سامان گرفتن و اصلاح کارها ميگردد.
در باره ضرورت نظم ميتوان به نامه 47 حضرت علي عليه السلام اشاره نمود که حضرت در وصيت خود به حسنين عليهما السلام و همه کساني که با اين حديث روبهرو ميگردند ميفرمايد:
اوصيکما و جميع ولدي و اهلي و من بلغه کتابي بتقوي الله، و نظم امرکم؛
من، شما (حسن و حسين)، و همه فرزندان و خانوادهام را و هر کسي که اين نامهام به او ميرسد، به ترس از خدا و رعايت نظم در کارتان سفارش ميکنم. ( نهج البلاغه،
نامه ۴۷)
آثار و برکات نظم در کارها و برنامهريزيها، به اندازهاي آشکار و روشن است که نيازي به پرداختن بيشتر به آن نيست.