کار مضاعف و همّت مضاعف در سخن و سيره پيشوايان دين - صفحه 221

گنج‌هاي الهي در زمين نهفته است و هيچ کاري نزد خداوند محبوب‌تر از زراعت نيست. تمام پيامبران خدا کشاورز بودند جز ادريس که کارش دوزندگي بود. (وسائل الشيعه، ج 4، ص 103)
کشت درختان و زراعت محصولات کشاورزي، پاک‌ترين و حلال‌ترين اعمال بشر معرّفي شده است. امام صادق عليه السلام در حديثي ارزش‌مند به اين مطلب اشاره مي‌فرمايد:
ازرعوا و اغرسوا ـ و الله، ما عمل النّاس عملاً احلاً و لا اطيب منه. و الله ليزرعنّ الزرع و ليغرسنّ الغرس بعد خروج الدّجّال؛
زراعت کنيد و درخت بکاريد. به خدا قسم، هيچ عملي حلال‌تر و پاکيزه‌تر از آن نيست (از اين نظر که کشاورزي و درخت‌کاري، در تغذيه و حيات بشر ضروري است و گذشت زمان آن را از ميان نخواهد برد). به خدا قسم، پس از خروج دجّال (در آخر الزمان نيز) مردم زراعت مي‌کنند و درخت مي‌نشانند.

در سيره پيشوايان دين، کار کشاورزي، هر چند اندک و ناچيز، اجر و پاداش صدقه دارد؛ چون موجب سود رساندن به ديگران مي‌شود. رسول گرامي اسلام صلي الله عليه و آله مي‌فرمايد:
ما من مسلم يغرس غرساً او يزرع زرعاً فيأکل منه انسان او طير او بهيمة الا کانت له به صدقة؛
مسلماني که درختي غرس يا زراعتي سبز نمايد و مردم، طيور و چرندگان از آن بخورند، اجر صدقه دارد. (مستدرک الوسائل، ج 13، ص 26)

از منظر معصومان عليهم السلام، اين کار به قدري شريف و عزيز است که حتي قرار گرفتن در آستانه پايان دنيا و بر پايي روز قيامت نيز نبايد آدمي را از اين مهم باز دارد. پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله در اين باره مي‌فرمايد:
انّ قامت الساعة و في يد احدکم الفسيله، فان استطاع ان لا تقوم الساعة حتي يغرسها فليغرسها؛
اگر پايان دنيا فرا رسيد و يکي از شما نهال درختي در دست دارد، چنان چه به قدر کاشتن آن فرصت دارد، آن را بکارد. (همان، ج 2، ص 501)

امير المؤمنين علي عليه السلام در سياست‌هاي اقتصادي حکومت خود، تکيه بر درآمدهاي حاصل از کشاورزي را مهم شمرده و آن را بر تحصيل درآمد از راه گرفتن ماليات مقدّم مي‌خواند و بلکه رواج کشاورزي را موجب رونق بازار مالياتي مي‌داند و حاکمان خود را به اين امر توجّه مي‌دهد:
وليکن نظرک في عمارة الأرض، ابلغ من نظرک في استجلاب الخراج، لانّ ذلک لا يدرک الا بالعمارة؛
بايد توجّه تو در آباداني زمين، از تلاش تو در گرفتن ماليات از کشاورزان بيشتر باشد؛ زيرا دريافت ماليات جز به آباداني زمين ممکن نمي‌شود. ( نهج البلاغه، نامه 53)

صفحه از 223