از ميان اين نظرات نظر اخير، به يقين نادرست است؛ زيرا ناممکن است که هشام با امام رضا عليه السلام و امام جواد عليه السلام معاصر باشد و هيچ ارتباطي از وي با اين دو معصوم گزارش نشده و روايتي از ايشان نقل نکرده باشد.
با توجّه به آن که، اولاً، هشام بن حکم هيچ روايتي از امام رضا عليه السلام نقل نکرده و هيچ گزارشي مبني بر ارتباط وي با ايشان وجود ندارد، و ثانياً، بنا بر مشهور، حضرت کاظم عليه السلام در سال 183ه به شهادت رسيده، و ثالثاً، گزارشهاي موجود در رابطه با نحوه رحلت هشام، بتوان رحلت هشام را در سال 179ه تخمين زد ( الکلام عند الاماميه، مقدّمه، ص 178).
چگونگي رحلت هشام
در اين موضوع، متون سه گانهاي از سوي کشّي و شيخ صدوق نقل شده که با وجود اختلاف، همگي بر اين مسئله تکيه دارند که هشام، پس از مناظره بر سر مسئله امامت معصومان عليهم السلام و مفروض الطاعة بودن ايشان و در پي خشم هارون الرشيد، به کوفه رفته و در آن جا درگذشت.
1. شيخ صدوق جريان مناظره هشام با ضرار بن ضبي و عبد الله بن يزيد اباضي را در موضوع امامت بيان کرده است. در اين مناظره، هشام بر ضرورت امامت استدلال و ويژگيهاي ظاهري و باطني امام را تشريح کرده است. آن گاه ضرار در خصوص شخص امام در آن زمان ميپرسد و هشام ميگويد: «صاحب هذا القصر». هارون که مخفيانه مناظره را ميشنيد، دريافت که مراد هشام، حضرت کاظم عليه السلام است. از اين رو، بر وي خشم گرفت و هشام نيز که از خشم هارون آگاه بود، به بهانهاي از مجلس خارج شد و به سمت کوفه فرار کرد. او به بشير النبّال، از ياران امام صادق عليه السلام وارد شد و به شدّت بيمار گشت و در اثر اين بيماري درگذشت.
گزارش شيخ صدوق از اين مناظره، اين گونه است:
علي اَسواري گويد: يحيي بن خالد (وزير هارون الرشيد) در خانه خود انجمني بر پا کرده بود که روزهاي شنبه، متکلمان و استادان هر مذهب و فرقه اي در آن جمع ميشدند و در باره اديان و عقائد خود مناظره ميکردند و هر کدام بر ديگري حجّت اقامه مينمودند. خبر اين انجمن علمي به هارون رسيد و او از يحيي بن خالد سؤال کرد: اي عباسي، اين انجمني که در خانه تو تشکيل و دانشمندان متکلّمان در آن جمع ميشوند و خبر آن به من رسيده است چيست؟ اي امير المؤمنين، هيچ کدام از مقامات و سرافرازيها که امير المؤمنين به اين چاکر خود عطا کرده است، نزد من دلچسب تر و به جاتر از اين انجمن نيست؛ زيرا همه مردم با هر عقيده و مذهب که دارند در آن حاضر ميشوند و هر کدام بر ديگري اقامه دليل مينمايد و حقگويان در اين ميان شناخته ميشوند و فساد مذاهب باطله ديگران در آن جا بر ما آشکار مي شود. من هم