دوست دارم که در اين انجمن حاضر شوم و سخنان آنها بشنوم، بشرط آن که حاضران مجلس مرا نشناسند و از حضور من مطّلع نباشند تا از من بترسند و از روي حقيقت اظهار عقيده نکنند اختيار اين موضوع با خود امير المؤمنين است؛ هر وقت ميل مبارکشان باشد؟
هارون گفت: دست بر سر من بگذار (اين نشانه سوگند و تعهّد است) که آنها را از حضور من مطّلع نميسازي دست بر سر او نهاد و تعهّد کرد.
خبر شرکت خليفه در مجلس مناظره، به گوش معتزله رسيد و ميان خود مشورت کردند و تصميم گرفتند که در اين مجلس با هشام جز در باره امامت سخن نگويند؛ چون عقيده هرون الرشيد را ميدانستند و او را مخالف اماميه و منکر آن تشخيص داده بودند. وقتي همه در انجمن حاضر شدند و هشام بن حکم وارد شد، عبد الله بن يزيد اباضي که دوست صميمي هشام و شريک تجاري او بود، در ميان همه حضّار به او سلام گفت.
يحيي بن خالد، رو به بعبد الله بن يزيد گفت: در موضوع امامت که مورد اختلاف شما و هشام است صحبت کنيد. هشام بي درنگ گفت: جناب وزير، براي آنان نسبت به ما سؤال و جوابي نيست؛ زيرا اين فرقه با ما در عقيده به امامت مردي متّفق بودند و بدون علم و معرفت از ما جدا شدند. نه آن گاه که با ما بودند حق را فهميدند و نه آن گاه که جدا شدند دانستند براي چه جدا شدند. پس نسبت به ما نه سؤالي دارند و نه جوابي. بنان، که از خوارج بود و در مجلس حضور داشت، خود را به ميان انداخت و به هشام گفت من از تو سؤالي دارم: اي هشام، به من بگو روزي که اصحاب علي دو نفر را حَکَم قرار دادند، مؤمن بودند يا کافر؟
هشام: سه دسته بودند. دستهاي مؤمن و دستهاي مشرک و گروهي گمراه. مؤمنان، آنها بودند که مثل من معتقد بودند علي عليه السلام از طرف خدا، امام است و معاويه شايسته امامت نيست. و اينان به گفته خدا در باره علي عليه السلام ايمان داشتند و بدان اقرار ميکردند.
مشرکان، آنان بودند که گفتند امام علي عليه السلام است ولي معاويه هم صلاحيت امامت را دارد و به واسطه داخل کردن معاويه با علي عليه السلام در مقام امامت، مشرک شدند.
گمراهان، کساني بودند که از روي عصبيت و قوم و قبيلهگرايي، از دين بيرون شدند و در باره امامت چيزي نفهميدند و آنها نادان بودند.
بنان: اصحاب معاويه در چه وضعي بودند؟
هشام: آنها هم سه دستهبودند: کافر و مشرک و گمراه. کفّار، آن دسته بودند که گفتند معاويه امام است و علي صلاحيت امامت را ندارد. و از دو راه کافر شدند: 1. منکر امامي شدند که خدا معين کرده بود. 2. و امامي را نصب کردند که از طرف خدا نبود.
مشرکان کساني بودند که گفتند امام زمان، معاويه است و علي هم شايسته آن است. و معاويه را با علي شريک کردند.