بررسي
الف. هدف هشام از اين مناظرات، تنها دفاع از حريم ولايت و تثبيت امامت بوده و ضررهاي مذکور مقصود وي نبوده است ( التحرير الطاووسي، ص 598).
ب. اوّلاً، دوران پرهيز از مناظره مربوط به زمان خلافت مهدي عباسي بوده و هشام در اين دوران از فرمان امام کاظم عليه السلام امتثال نموده است ( اختيار معرفة الرجال، ص 263، ش 479).
ثانياً، به نظر ميرسد که فرمان منع حضرت کاظم عليه السلام متوجّه اشخاص کم توان و ناصالح در امر مناظره بوده باشد؛ چرا که در پي اين فرمان، امام به صورت پنهاني اجازه مناظره را براي صالحان و کارآمدان اين امر صادر کردهاند. از جمله قول ايشان به هشام بن حکم: «مثلک فليکلّم الناس» ( الکافي، ج ۱، ص ۱۷۳).
ج. بر اساس روايات معتبر، عامل شهادت امام کاظم عليه السلام، سعايت و بدخواهي برادرزاده ايشان، محمّد بن اسماعيل بن جعفر است. لذا حضرت وي را از اين امر تحذير کرده و ميفرمايد:
قام محمّد بن إسماعيل و قال: يا عمّ، أحبّ أن توصيني فقال: أوصيک أن تتقي الله في دمي. فقال: لعن الله من يسعي في دمک. ثم قال: يا عمّ، أوصني. فقال: أوصيک أن تتقي الله في دمي... ( اختيار معرفة الرجال، ص 263، ش 478).
د. وجود روايات صادره از ائمّه متأخّر از هشام، يعني امام رضا و امام جواد عليهما السلام مبني بر طلب رحمت خدا براي هشام، با وجود شراکت وي در خون امام کاظم عليه السلام امري نامعقول مينمايد!
2. روايت نقل شده از امام رضا عليه السلام که در آن هشام از اصحاب ابوشاکر ديصاني دانسته شده که در مبحث بعد (گرايشها و رويکردهاي فکري و اعتقادي) بدان پرداخته ميشود.
3. رواياتي که در آنها اموري باطل، نظير تجسيم و تشبيه، به هشام نسبت داده ميشود
( اختيار معرفة الرجال، ص 279، ش 500).
بررسي
الف. غالب اين سخنان که از جانب هشام بن حکم صادر گشته صرفاً به منظور نزديک ساختن مطلب به اذهان بوده و نه چيز ديگري. و شاهد بر اين امر، پاسخ امام موسي بن جعفر عليه السلام به عبد الرحمان بن حجاج است: «إن الله أجلّ و أعلي و أعظم من أن يبلغ کنه صفته، فصفوه بما وصف به نفسه و کفواً عما سوي ذلک (همان جا)».
ب. برخي از اشخاص که در اين روايات به طرح شبهه و ذمّ و نکوهش هشام پرداختهاند، افراد عجول و کم تأمّل بودهاند که به سبب بساطت و سادگي انديشه و به مجرّد شنيدن سخنان