هشام، به تکفير و مقاومت در برابر وي پرداختهاند. از جمله عبد الرحمان که در روايت فوق الذکر جزء طرفين مناظره نبوده، امّا به سبب کم تأمّلي، به مخالفت با هشام پرداخته است.
ج. بسياري از روايات ذمّ، از سوي افراد حسود و از روي رشکورزي به شخصيت علمي هشام و قدرت و توانايي وي در مناظره، بيان شده است. امام رضا عليه السلام در کلامي به اين حقيقت اشاره کرد:
حدّثنا حمدويه و إبراهيم، ابنا نصير، قالا: حدّثنا محمد بن عيسي. قال: حدّثني زحل عمر بن عبد العزيز بن أبي بشار، عن سليمان بن جعفر الجعفري. قال: سألت أبا الحسن الرضا عليه السلام عن هشام بن الحکم. قال: فقال لي: رحمه الله، کان عبداً ناصحاً، أوذي من قبل أصحابه حسداً منهم له؛
امام رضا عليه السلام در پاسخ به پرسشي در مورد هشام فرمود: خدايش رحمت کند! بنده خيرخواهي بود که به سبب حسادت اصحاب و معاصرانش از ناحيه آنها اذيت و آزار ديد (رجال الکشّي، ص ۲۷۰، ش ۴۸۶).
د. و در نهايت آن که بر فرض صدور روايات ذمّ از جانب ائمّه عليهم السلام، وجه جمع اين روايات و روايات مدح، به سبب کثرت روايات ستايشي و عدم توانايي معارضه روايات نکوهشي با اين روايات و ديگر قرائن، حمل روايات ذمّ بر تقيه است؛ چون امامان امّت به دليل مصونيت هشام از گزند دشمنان و حفظ کيان شيعه، بر ضدّ وي موضعگيري نمودهاند. و لذا رواياتي مشابه با اين شرايط در متون روايي و رجالي يافتني است ( الشافي، ج 1، ص 85).
گرايشها و رويکردهاي فکري و اعتقادي
هشام از لحاظ رويکردهاي فکري و اعتقادي، به فرق گوناگوني منسوب است که شايد بتوان بر اين اساس نسبت به حيات فکري و عقيدتي وي مراحلي را قائل شد. اين فرقهها عبارتاند از: ديصانيه، جهميه و اماميه.
ديصانيه. بعضي هشام را از اصحاب ابوشاکر ديصاني، زنديق معروف، دانسته و حتي به روايتي از امام رضا عليه السلام در اين زمينه استناد کردهاند و گرايشهاي الحادي و مادّي را به ايشان نسبت دادهاند ( اختيار معرفة الرجال، ص 278، ش 497).
امّا به نظر ميرسد که اين شواهد، چندان قابل اعتماد نيست؛ زيرا علاوه بر اين که حديث مذکور، مرسل و ضعيف است، تلازمي ميان دهري مسلک بودن هشام و شاگردي دهري مسلکي را کردن نيست. در طول گذر زمان، تاريخ شاهد و گواه بر اين مسئله بوده و بزرگاني نه چندان اندک در محضر ديگر علما، صرف نظر از نوع گرايشات ايشان، تلمّذ کرده و در رثاي ايشان