مرثيهها سرودهاند، به طوري که همکاري و همنشيني هشام با عبدالله بن يزيد اباضي، به معناي گرايش وي به خوارج نيست.
جهميه. برخي هشام را از اصحاب جهم بن صفوان دانستهاند که بعدها به اماميه پيوسته است. از جمله کشّي در ماجراي پيوستن هشام به امام صادق عليه السلام به اين موضوع اشاره کرده است:
قال أبو عمرو الکشي: روي عن عمر بن يزيد، کان ابن أخي، هشام، يذهب في الدين مذهب الجهمية، خبيثاً فيهم. فسألني أن أدخله علي أبي عبد الله عليه السلام ليناظره... ( اختيار معرفة الرجال، ص 256، ش 476).
بنا بر اين، با توجّه به آن که هشام بعدها از بزرگان علماي اماميه شد، وابستگي سابق او به عقايد انحرافي بر شخصيت او نقصي وارد نميکند.
اماميه. هشام بن حکم از انديشمندان شايسته اماميه و از اصحاب فرهيخته امام صادق عليه السلام و حضرت کاظم عليه السلام است و ماجراي تشرّف وي به تشيع و ملاقات با جعفر بن محمّد عليه السلام، بسي خواندني است ( اختيار معرفة الرجال، ص 256، ش 476).
جايگاه علمي هشام و آثار وي
هشام بن حکم، از برجستهترين و تأثيرگذارترين دانشمندان شيعي قرن دوم است، معاصران و متأخّران وي، همگي او را ستوده و زبان به تحسينش گشودهاند. علي بن اسماعيل ميثمي متکلّم نامدار اماميه و معاصر با هشام، پس از شنيدن فرمان هارون الرشيد مبني بر تعقيب هشام، به حال عِلم، زبان به استرجاع گشود و از هشام به عنوان ياور و استاد ياد کرد:
قال علي بن إسماعيل الميثمي: إِنَّا للهِ وَ إِنَّا إِلَيهِ راجِعُونَ علي ما يمضي من العلم إن قتل، فلقد کان عضدنا و شيخنا و المنظور إليه فينا ( اختيار معرفة الرجال، ص 263، ش 477).
و اين مختص و محدود به اماميه و عالم تشيع نبوده، بلکه بسياري از مخالفان نيز در برابر انديشه، جامعيت و شخصيت علمي هشام سر تعظيم فرود آوردهاند.
به گزارش شرح حالنويسان و رجاليان، هشام در جلسات علمي يحيي بن خالد برمکي که از مسبّبان قتل وي نيز بود، حاکم و ناظر بر مناظرهها بود و در اين زمينه جوايز متعدّدي از هارون دريافت کرده. و با وجود عقايد مخالف جريان حاکم، به سبب جامعيت و شخصيت بي نظير علمي، از اشخاص مورد توجّه بوده است به گونهاي که از سوي يحيي بن خالد برمکي، کارگزار ويژه هارون الرشيد، به منظور سفر به سرزمين پادشاه صفد و تعليم اصول ديني انتخاب ميشود (مناقب آل ابي طالب، ج 1، ص 329 ؛ محاضرات الأدباء، ج 1، ص 37 و 38).
هر چند جنبه عقلي و کلامي هشام، شهره است امّا وي جامع بسياري از علوم عصر خويش بوده است. شاهد بر اين امر، گزارش رجاليان و شرح حالنويسان از آثار ايشان است. از آن جمله است،