صورت لازم است. البته این فعل از افعالی است که هم در لازم استعمال شده است و هم در متعدی که در معانی دیگر میبینیم. ابن سیده دو کاربرد معنایی برای استعداد ذکر کرده است، و در یک معنا میگوید:
قال ثعلب: يقال استعددت للمسائل، و تعدَّدْت، و اسم ذلك: العُدَّة.۱
شاهد این معنا (معنای معروف)، این بیت ابو العتاهیه (130_210) است:
إِنّا لَنَرجو أُموراً نَستَعِدُّ لها و المَوتُ دونَ الَّذي نَرجو لَمُعتَرِضُ۲
ما امید اموری را داریم که برایش آماده و مهیا میشویم و مرگ از پیش رو، راه را بر آنچه امید میبریم میبندد.
دوم: آماده ساختن ابزار دفع شری(آمادگی برای دفع چیزی)
استعداد در این استعمال متعدی است، در المحیط فی اللغة میخوانیم:
السلاح: ما استُعِدَّ للحرب.۳
مجهول داشتن فعل دال بر متعدی بودن آن است.
طریحی در این معنا میگوید:
و استعِدّوا للموت: أي أعِدّوا، من استفعل بمعنی أفعل، كما يقال استجاب بمعنی أجاب.۴
ابن سیده از معدود لغتشناسانی است که استعمال آن را در دو معنای بالا میداند:
إعداد الشيء، و اعتداده، و استعداده، و تعدُّدُه، إحضاره.۵
در این جا استعداد و إعداد در یک کاربرد معنایی، هممعنا گرفته شده است و متعدی بذاته. لذا هر چند کاربرد متعدی این فعل در معنای احضار و اعداد بسیار کم و حتی در کتب لغت، تا حدی مغفول و مهمل است، ولی قابل استخراج است.
با استقصایی نسبی در دواوین شعر دورههای نخست کمتر شاعری را یافتیم که این
1.. المحکم و المحیط الأعظم، ج۱، ص۸۱.
2.. دیوان ابی العتاهیه، ص۲۳۸.
3.. المحیط فی اللغة، ج۲، ص۴۸۵.
4.. مجمع البحرین، همان.
5.. المحکم و المحیط الأعظم، ج۱، ص۸۱.