نگاهی به نقش و جایگاه مؤلّفه‌‏های «کتابْ‌محور» در ارزیابی‌‏های حدیثی قدما در پرتو تحلیل منابع فهرستی - صفحه 21

منقول از احمد بن هلال عبرتایی، دیدگاه مکتب حدیثی قم در باره بی‌اعتباری متفردات وی را به نقل از استادش ابن ولید گزارش کرده است.۱ مفهوم مخالف این برخورد‏ها آن است که در صورت عدم اختصاصی بودن این احادیث و وجود طرق دیگر نقل، معتبر و قابل پذیرش به شمار می‌رفتند.

شاید مقصود شیخ طوسی که عمل به احادیث روایت شده از ابو العباس فضل بن عبدالملک بَقْباق را به شرط مطابقت با روایات دیگران لازم دانسته، اشاره به همین قرینه بوده است.۲ اهمیت این سخن طوسی زمانی روشن‌ می‌شود که بدانیم نجاشی، بَقباق را از ثقات و اعیان کوفه معرفی کرده است.۳

البته گفتنی است که صرف تکرار حدیث در کتاب‌‏های متعدد دلیل بر اعتماد به صدور آن نیست، بلکه این تکرار یکی از قراین است که در صورت تعارض با دیگر دلایلِ ضعف اعتباربخشی خود را از دست خواهد داد؛ برای نمونه طوسی حدیثی منقول از رَزین بیّاع أنماطی را _ که متفرد در روایت آن است _ به دلیل شاذ و نادر بودن بی‌اعتبار می‌داند؛ هر چند که خود به وجود این حدیث در چند کتاب اشاره کرده است.۴

نمونه دیگر، حدیثی است که ابو خدیجه از امام صادق علیه السلام در خصوص زکات افراد خاندان بنی‌‏هاشم نقل کرده است که بنا به داوری شیخ طوسی، این حدیث هر چند در کتاب‌‏های حدیثی تکرار شده، اما به خاطر ضعف راوی قابل اعتماد نیست.۵

4. وجود حدیث در کتاب و اصل مؤلّف/ راوی

به نظر می‌رسد نشانه دیگری که متقدّمان در ارزیابی‌‏های حدیثی خود بدان توجه نشان داده‏اند، «وجود حدیث در کتاب و اصل مؤلّف/ راوی» بوده است. هر چند نمونه‌‏های اندکی از این نشانه را در مطالعه آثار قدما یافته‏ام، اما به هر روی همین شمار اندک نیز حاکی از توجه ایشان به چنین مؤلفه کتابْ‌محوری است.

نمونه‏ای از کاربرد این قرینه را می‌توان در ارزیابی شیخ مفید از حدیثی منقول از محمّد بن یعقوب بن شعیب از پدرش از امام صادق علیه السلام در تمام بودن ماه مبارک

1.. کمال الدین، ص۷۵-۷۶.

2.. الإستبصار، ج۴، ص۱۴۲.

3.. رجال النجاشی، ص۳۰۸.

4.. تهذیب الاحکام، ج۷، ص۲۷۸-۲۷۹؛ الإستبصار، ج۳، ص۱۶۱.

5.. الإستبصار، ج۲، ص۳۶.

صفحه از 28