مطالعه انتقادی دیدگاه عمر فلاته درباره آغاز پیدایش جعلِ حدیث - صفحه 42

پیکان اتهام را به سمت ابن لهیعه نشانه رفته است.۱

مختار ثقفی و آغاز جعل حدیث!

‏‏عمر فلاته پس از نقد دیگر آرا در باره آغاز پیدایش احادیث موضوع، با استناد به بعضی گزارش‏‏های تاریخی، ثلث سوم قرن اول هجری را زمان پیدایش احادیث دروغین و مختار ثقفی را نخستین واضع حدیث معرفی کرده است.۲ لکن نظر مختارِ عمر فلاته دارای لغزش‏‏هایی است که پذیرش آن را با دشواری مواجه ساخته است. از جمله آن که وی در نقد آرای گذشته پیوسته بر این نکته اصرار می‏ورزید که برای اثبات آغاز پیدایش وضع حدیث باید دلیل مشخصی با جزئیات: واضع حدیث، متن حدیثِ موضوع و زمان وضع وجود داشته باشد تا بتوان زمان وقوع جعل حدیث را تعیین کرد؛۳ حال آن‌ که خود در اثبات مدعای خویش این شرایط را رعایت نکرده و به متونی استناد کرده است که فاقد چنین خصوصیاتی است:

نخستین حادثه‏ای که بر جعل حدیث دلالت دارد، خبری است که ابن جوزی به سند خود از ابی انس حرانی نقل کرده است. او آورده است: مختار ثقفی به مردی از اصحاب حدیث گفت: برای من حدیثی از پیامبر بساز که من بعد او خلیفه و خونخواه فرزندش خواهم شد و این ده هزار درهم و خلعت و مرکب و خادم جزای تو، آن مرد پاسخ داد: دروغ بر پیامبر نه! اما هر یک از اصحاب پیامبر را که خواهی انتخاب کن و هر مقدار که خواهی از پاداشت بکاه، مختار گفت: بر حدیث از پیامبر اصرار دارم، مرد گفت: لکن عذابش نیز سخت‏تر است.۴

چنان که پیداست، روایتی که مستند عمر فلاته قرار گرفته است، بر مدعای مورد نظر (وضع حدیث توسط مختار) دلالت ندارد، بلکه تنها از تصمیم و تحریض مختار بر جعل

1..‏ ر.ک: الوضع فی الحدیث، ج۱، ص۲۰۰.

2..‏ ر.ک: همان، ص۲۱۲.

3..‏ «و الذی یظهر إن هذه الامور نظریة تفتقر الی دلیل مادی محسوس یثبت به حادثة تبین أن شخصاً ما وضع حدیثاً بعینه فی تلک الفترة حتی یمکن بذالک تحدید بدایة الوضع فی الحدیث بها» (همان، ص۱۸۲).

4..‏ «ان أول حادثة دلت علی ذالک ما اورده ابن الجوزی بسنده الی الخطیب... عن ابی أنس الحرانی قال: قال المختار لرجل من اصحاب الحدیث: ضع لی حدیثاً عن النبی صلی الله علیه و آله أنی کائن بعده خلیفة و طالب له بترة ولده، و هذه عشرة آلاف درهم و خلعة و مرکب و خادم، فقال الرجل: أما عن النبی صلی الله علیه و آله فلا و لکن اختر من شئت من الصحابة و أحطک من الثمن ما شئت، قال: عن النبی أوکد، قال: و العذاب أشد» (همان، ص۲۱۲).

صفحه از 49