درآمد
دانش هرمنوتیک در دورانهای مختلف و سیر تحولاتش به مسائل گوناگون مرتبط با فهم انسان به ویژه فهم سخن و یا روش درست تفسیر کتب مقدس و پیامهای آسمانی پرداخته است. از عمدهترین مسائل هرمنوتیک، کیفیت دستیابی به فهم قطعی یا معتبر در متون تاریخی است. یک متن تاریخی توسط ناقلان برای افراد نسلهای بعد گزارش میشود. این گزارشها گاه مشوب به تفسیراتی از جانب ناقلان است. برخی از اندیشمندان دانش هرمنوتیک وجود این تفاسیر را امری ناگزیر دانسته و فهم مخاطبان را مقهور آن قلمداد میکنند.۱ این امر یکی از علل ناممکن شمردن وصول به مقصود گوینده است. اما برخی دیگر، تفاسیر نادرست ناقلان را به مثابه یک آسیب در فهم متن تاریخی تلقی نموده، تلاش میکنند تا با بازسازی هر چه بیشتر متن تاریخی به نحو معتبر به مقصود اصلی گوینده نایل آیند.۲
مسأله فوق در مورد فهم احادیث _ که قرنها پیش از معصومان علیهم السلام صادر شده و با نقل راویان، صاحبان اصول و گردآورندگان به دست ما رسیدهاند _ نیز مصداق پیدا میکند. روشن است که تفکر دینی در مکتب امامیه بر پایههای قرآن و سنت شکل میگیرد و رسیدن به مقصود اصلی صاحب اثر (خداوند متعال و معصومان علیهم السلام) از غایات آن است. در این تفکر، رویکرد هرمنوتیکی اول جایگاهی ندارد. اما رویکرد دوم در میان نوشتههای مرتبط با فهم حدیث قابل واکاوی است.
اندیشهورزان حوزه حدیث همواره در صدد تلاش برای فهم درست مقصود گویندگان آن بر آمدهاند. از این رو، هر نکتهای که بتواند در فهم کامل حدیث خللی ایجاد کند، مورد توجه ایشان بوده است. یکی از این نکات _ که در لا به لای سخنان متفکران این حوزه به چشم میآید _ مسأله دخالت فهم راویان در روایتگری ایشان و روش اجتناب از تأثیر آن بر فهم مخاطب است. این نکته _ که به نظر میرسد به شکل قانونهایی نانوشته در ذهن فقیهان، اصولیان و عالمان حدیث وجود داشته است _ به صورتهای گوناگونی در کلمات ایشان بروز نموده و در موارد مختلف به ارائه راهکارهای گوناگون و ارائه روشها و اصولی برای کشف مراد معصوم علیه السلام و یا حجیت داشتن روایت منجر شده است.
1.. Introduction to Philosophical Hermeneutics, p. ۱۱۳
2.. Sources of hermeneutics,pp.۶-۷