راهکارهای علامه حلی در برخورد با تعارض آرای رجالی در خلاصةالاقوال - صفحه 110

علامه حلی، در این گونه موارد، ضعف و مدح راوی را جمع نموده و عدم تعارض این دو را با یکدیگر مطرح ساخته است. البته باید توجه نمود که گاهی بدون آن که به طور مستقیم به تفکیک حوزه‌های ضعف و یا مدح راوی بپردازد، با آوردن راوی در قسم نخست (روات معتمد) و یا قسم دوم (روات غیر معتمد)، به عدم دخالت ذم راوی بر اعتماد به وی و یا عدم دخالت مدح راوی در عدم اعتماد به او اشاره نموده است؛ همانند ردیء الاصل۱ بودن أحمد بن عمر الحلال که به وثاقت او لطمه وارد نکرده و علامه وی را در قسم نخست روات جای داده، اما موجب توقفش بر پذیرش روایات او شده است.۲

موارد ذیل نمونه‌های دیگری از جمع میان مدح و ذم راوی، توسط علامه است. در این گونه موارد، در واقع، مدح و ذم روای متعلق به حوزه‌های گوناگون شخصیتی وی دانسته شده است:

_ جمع حوزه عدالت راوی و نسبت دادن کتابی موضوع به او: در نزد علامه، نسبت دادن کتابی که در صحت مطالب آن تردید وجود دارد، به یک راوی، به عدالت او لطمه‌ای وارد نمی‌کند؛ به عنوان نمونه، ایشان پس از بیان خدشه گروهی بر کتاب سلیم بن قیس الهلالی، در ترجمه وی می‌نویسد:

من به عدالت او حکم می‌کنم، اما در مورد فساد کتابش متوقفم.۳

بنا بر این، علامه در عدالت راوی تردیدی روا ندانسته، بلکه در صحت روایات موجود در این اصل تردید نموده است.

_ جمع حوزه وثاقت راوی با برخی عملکردهای ناپسند وی: برخی از عملکردهای ناپسند روات به وثاقت و معتمد بودن آنان لطمه‌ای وارد نمی‌کند و در واقع موجب جرح راوی نمی‌شود. در چنین مواردی علامه بر معتمد بودن راوی حکم می‌نماید؛ به عنوان نمونه در خلاصة الاقوال کناره‌گیری حریز بن عبدالله سجستانی از امام _ علیه السلام _۴ به وثاقت او۵ لطمه‌ای وارد ننموده و لذا وی در میان روات معتمد جای گرفته است. علامه در ترجمه

1.. گفته شده که مراد از اصل در توصیف مذکور کتاب راوی است. به عبارت دیگر مفهوم عبارت فوق آن است که اصل راوی دارای اغلاط فراوان بوده است (تعلیقة علی المنهاج، ص۷۰). نیز محتمل است که مراد شیخ از «ردیء الاصل» بودن راوی فوق نسب ناپسند راوی باشد (اعیان الشیعة، ج۳، ص۵۵).

2.. خلاصة الاقوال، ص۶۲.

3.. همان، ص۱۶۲.

4.. رجال النجاشی، ص۱۴۴.

5.. الفهرست، ص۱۶۲.

صفحه از 129