وَمِن كلامِ الإمامِ أبي الحَسَن السجّادِ زَينِ العابِدينَ عليِّ بنِ الحُسَين عليهما السّلام
از سخنان امام زين العابدين عليه السّلام ۱
۲۵۵.لا يَهلِكُ مؤمنٌ بَينَ ثَلاثِ خِصالٍ: شَهادةُ أن لا إلَه إلّا اللّهُ وَحدَهُ لا شَريكَ لَهُ، وشَفاعةُ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله، وَسَعةُ رَحمَةِ اللّهِ جَلَّ وعَزَّ. ۲
۲۵۵.مؤمن با اين سه چيز هلاك نمى شود: گواهى به يكتايى خداوند و شريك نداشتن او، شفاعت پيامبرخدا صلى الله عليه و آله و فراگيرى رحمت خداى عزّ وجلّ.
۲۵۶.خَفِ اللّهَ تَعالى لِقُدرَتِهِ عَلَيكَ، وَاستَحيِ مِنهُ لِقُربِهِ مِنكَ. ۳
۲۵۶.از خداى متعال بترس، به دليل قدرتش بر تو و شرم كن، به دليل نزديكى اش به تو.
۲۵۷.لا تُعادِيَنَّ أحَداً وَإن ظَنَنتَ أ نَّهُ لا يَضُرُّكَ، وَلا تَزهَدَنَّ في صَداقةِ أحَدٍ وَإن ظَنَنتَ أ نَّهُ لا يَنفَعُكَ ؛ فَإنَّكَ لا تَدري مَتى تَرجو صَديقَكَ، وَلا تَدري مَتى تَخافُ عَدُوَّكَ. ولا يَعتَذِرُ إلَيكَ أحَدٌ إلّا قَبِلتَ عُذرَهُ وَإن عَلِمتَ أ نَّهُ كاذِبٌ، وليَقِلَّ عَيبُ الناسِ عَلى لِسانِكَ. ۴
۲۵۷.با كسى دشمنى مكن، اگر چه گمان مى برى به تو زيانى نرساند و در دوستى با كسى بى رغبتى مكن، اگر چه گمان مى برى كه به تو سودى نرساند، زيرا تو نمى دانى چه هنگام به دوستت اميد مى برى و چه هنگام از دشمنت مى ترسى و كسى از تو معذرت نخواهد، مگر آن كه عذرش را بپذيرى، حتّى اگر مى دانى دروغ مى گويد و عيب مردم را كمتر به زبان آور.
۲۵۸.شَهادةُ أنّ لا إلهَ إلّا اللّهُ هِيَ الفِطرةُ، وصَلاةُ الفريضةِ هِيَ المِلّةُ، والطاعةُ للّهِ هِيَ العِصمةُ. ۵
۲۵۸.گواهى به يكتايى خداوند در سرشت (انسان)، و نماز واجب جزو دين، و اطاعت از خدا نگهدارنده انسان است.
۲۵۹.مَن عَتَبَ عَلَى الزَّمانِ طالَت مَعتَبَتُهُ. ۶
۲۵۹.كسى كه روزگار را سرزنش كند، سرزنشش به درازا كشد.
۲۶۰.مِن مأمَنِهِ يُؤتى الحَذَرُ. ۷
۲۶۰.خطر از همان جاى مطمئن مى آيد.
۲۶۱.إذا تَكَلَّفتَ غَيَّ الناسِ كُنتَ أغواهُم. ۸
۲۶۱.چون گمراهى مردم را بر خود بار كردى تو گمراه ترين آنان خواهى بود.
۲۶۲.تَركُ طَلَبِ الحَوائجِ إلى الناسِ هُوَ الغِنى الحاضِرُ. ۹
۲۶۲.حاجت نبردن پيش مردم، ثروتى نقد و موجود است.
۲۶۳.أعجَبُ لِمَن يَحتَمِي مِنَ الطَّعامِ لِمَضَرَّتِهِ، ولا يَحتَمي مِنَ الذَّنبِ لِمَعَرَّتِهِ ۱۰. ۱۱
۲۶۳.در شگفتم از كسى كه از خوراك زيان آور پرهيز مى كند ولى از گناه رسواكننده، دورى نمى كند.
۲۶۴.إذا صَلَّيتَ فَصَلِّ صَلاةَ مُوَدِّعٍ، وإيّاكَ وما يُعتذَرُ مِنهُ، وخَفِ اللّهَ خَوفاً لَيسَ بِالتَّعذيرِ. ۱۲
۲۶۴.چون نماز مى خوانى، چنان بخوان كه گويى آخرين نماز توست و مبادا كارى كنى كه ناچار از عذرخواهى شوى و كامل و بى نقص از خدا بترس.
۲۶۵.لمّا بَلَغَهُ قَولُ نافِعِ بنِ جُبَيرٍ في مُعاويةَ: «كان يُسكِتُهُ الحِلمُ ويُنطِقُهُ العِلمُ»، فَقالَ: بَل كانَ يُسكِتُه الحَصرُ، ويُنطِقُهُ البَطَرُ. ۱۳
۲۶۵.امام سجاد چون شنيد كه نافع بن جبير درباره معاويه گفته است: «بردبارى او را وادار به سكوت مى كند و دانشش او را به سخن مى آورد، فرمود: خير، بلكه ناچارى او را به سكوت مى كشاند و سرمستى او را به سخن در مى آورد.
۲۶۶.لِكُلِّ شَيءٍ فاكِهةٌ، وفاكِهةُ السَّمعِ الكَلامُ الحَسَنُ. ۱۴
۲۶۶.هر چيزى را مايه لذتى است و لذّت گوش، سخن نيكوست.
۲۶۷.مَن رَمَى الناسَ بِما فيهِم رَمَوهُ بِما لَيسَ فيهِ، ومَن لَم يعرِف داءهُ أفسَدَه دَواؤه. ۱۵
۲۶۷.كسى كه آنچه را در مردم است به آنان نسبت دهد، چيزهايى به او نسبت دهند كه در او نيست و هركس درد خود را نشناسد، دارويش او را به تباهى كشد.
۲۶۸.اللَّجاجةُ مَقرونةٌ بِالجَهالةِ، والحَمِيَّةُ مَوصولةٌ بِالبَليّةِ، وسَبَبُ الرِّفعةِ التَّواضُعُ. ۱۶
۲۶۸.لجاجت با جهالت همراه است، و تعصّب با گرفتارى، و فروتنى موجب سربلندى.
۲۶۹.لابنِهِ مُحمَّدٍ عليه السلام: كُفَّ الأذى، وفُضَّ النَّدى، واستَعِن عَلَى السَّلامةِ بالسُّكوتِ ؛ فَإنَّ لِلقَولِ حالاتٌ تَضُرُّ، واحذَرِ الأحمَقَ وإن كانَ صَديقاً، كما تَحذَرُ العاقِلَ إذ كانَ عَدوّاً، وإيّاكَ ومُعاداةَ الرِّجالِ ؛ فإنّكَ لَن تَعدِمَ مَكرَ حَليمٍ أو مُفاجأةَ لَئيمٍ. ۱۷
۲۶۹.خطاب به پسرش، محمّد [باقر عليه السلام]: آزار مرسان و به همه كرم كن و براى به سلامت ماندن از سكوت يارى بگير كه گفتن را حالتهايى است زيان آور و از نابخرد بپرهيز، اگرچه دوست باشد، همان گونه كه از دشمن خردمند مى ترسى و مبادا كه با مردان دشمنى كنى كه يا گرفتار مكر بردبار مى شوى و يا با فردى پست رو در رو مى گردى.
۲۷۰.الحَسودُ لا ينالُ شَرَفاً، والحَقودُ يَموتُ كَمَداً ۱۸، واللَّئيمُ يأكل مالَهُ الأعداءُ، «وَالَّذِى خَبُثَ لَا يَخْرُجُ إِلَا نَكِدًا» ۱۹. ۲۰
۲۷۰.حسود به سرورى نمى رسد و كينه توز، از غصّه مى ميرد و دارايى انسان خسيس را دشمنان مى خورند، و از جاى پليد جز اندك بر نيايد.
۲۷۱.لا تَمتَنِع مِن تَرك القَبيحِ وإن كُنتَ قَد عُرِفتَ بِهِ، ولا تَزهَد في مُراجَعةِ الجَميلِ وإن كُنتَ قَد شُهِرتَ بِتَركِهِ، وإيّاك والابتِهاجَ بِالذَّنبِ؛ فَإنّ الابتِهاجَ بِهِ أعظَمُ مِن رُكوبِهِ. ۲۱
۲۷۱.از ترك زشتى خوددارى مكن، حتّى اگر بدان شهره شده باشى و در بازگشت به خوبى، بى رغبت مباش هر چند به ترك آن شهره شده باشى و مبادا كه به گناهت خوشحالى كنى كه خوشحالى به آن از ارتكابش بزرگتر است.
۲۷۲.الشَّرَفُ في التَّواضُعِ، والعِزُّ في التَّقوى، والغِنى في القَناعةِ. ۲۲
۲۷۲.شرافت در فروتنى، عزّت در تقوا، و بى نيازى در قناعت است.
۲۷۳.مَا استَغنى أحَدٌ بِاللّهِ إلَا افتَقَرَ النّاسُ إلَيهِ. ۲۳
۲۷۳.كسى با نيازخواهى از خدا بى نياز از ديگران نشد، جز آن كه مردم نيازمند او شدند.
۲۷۴.كَثرَةُ النُّصحِ تَدعو إلَى التُّهَمَةِ. ۲۴
۲۷۴.نصيحت بسيار، شكّ برانگيزد.
۲۷۵.خَيرُ مَفاتيحِ الاُمورِ الصِّدقِ، وخَيرُ خَواتيمِها الوَفاءُ. ۲۵
۲۷۵.بهترين گشايشگر كارها، راستى و بهترين پايان دهنده آنها، وفاست.
۲۷۶.يَكتَفي اللَّبيبُ بِوَحيِ الحَديثِ، ويَنبو البَيانُ عَن قَلبِ الجاهِلِ، ولا يَنتَفِعُ بِالقَولِ وإن كانَ بَليغاً مَعَ سوءِ الاستِماعِ وحُسنِ المَنطِقِ. ۲۶
۲۷۶.عاقل را اشارتى كافى است و جاهل، بيان روشن را نيز نمى فهمد و از سخن هر چند رسا و نيكو باشد چون خوب گوش نمى دهد سودى نبرد.
۲۷۷.أسعَدُ الناسِ مَن جَمَعَ إلى خَيرٍ مِنهُ عَزماً في طاعة اللّه تعالى. ۲۷
۲۷۷.خوشبخت ترين مردم كسى است كه نيكى (به مردم) و عزم در اطاعت خدا را با هم داشته باشد.
۲۷۸.كُلُّ عَينٍ ساهِرةٌ يَومَ القِيامةِ إلّا ثلاثَ عُيونٍ: عَينٌ سَهِرَت في سَبيلِ اللّهِ، وعينٌ غَضَّت عَن مَحارمِ اللّهِ، وعَينٌ فاضَت مِن خَشيةِ اللّهِ. ۲۸
۲۷۸.هر چشمى در روز قيامت باز مى ماند جز سه چشم: چشم بيدارى كشيده در راه خدا و چشم فروهشته از حرام هاى الهى و چشم اشكبار از ترس خدا.
۲۷۹.الكَريمُ يَبتَهِجُ بِفَضلِهِ، وَاللَّئِيمَ يَفتَخِرُ بِمُلكِهِ. ۲۹
۲۷۹.كريم به بخشش خود مى بالد و خسيس به دارايى اش مى نازد.
۲۸۰.وقال (عليه السلام) لِبَعضِهِم: إيّاكَ والغيبةَ ! فَإنّها إدامُ كِلابِ النارِ. ۳۰
۲۸۰.مبادا غيبت كنى كه آن خورش سگان دوزخ است.
۲۸۱.مَنِ اتَّكَلَ عَلى حُسنِ اختِيارِ اللّهِ جَلَ وعزَّ لَهُ، لَم يَتَمَنَّ أنَّهُ في غَيرِ الحالِ الَّتِي اختارَهَا اللّهُ تَعالى لَهُ. ۳۱
۲۸۱.كسى كه به حسن انتخابِ خداى متعال اعتماد دارد، حالتى جز آنچه را خداى متعال برايش خواسته است، آرزو نمى كند.
۲۸۲.وقيلَ: شاجَرَهُ بَعضُ الناسِ في مَسألةِ مِنَ الفِقهِ، فَقالَ: يا هذا! إنّكَ لَو صِرتَ إلى مَنازِلِنا لَأرَيناكَ آثارَ جَبرَئيلَ في رِحالِنا، أفَيَكونُ أحَدٌ أعلَمُ بِالسُّنَّةِ مِنّا؟ ۳۲
۲۸۲.گفته شده كسى با امام سجّاد در مسئله اى فقهى ستيزيد. امام به او گفت: اى ستيزه جوى، اگر به خانه ما بيايى، جاى پاى جبرئيل را در منزلمان نشانت مى دهيم. آيا كسى داناتر از ما به سنّت هست؟
۲۸۳.أعظَمُ الناسِ خَطَراً مَن لَم يَرَ الدُّنيا خَطَراً لِنَفسِهِ. ۳۳
۲۸۳.پربهاترين فرد، كسى است كه دنيا را بهاى خود نداند.
۲۸۴.وكانَ عليه السلام يقولُ في دُعائه: اللُّهُمّ إنّ استِغفاري لَكَ مَعَ الإصرارِ عَلَى الذَّنبِ لُؤمٌ، وإنّ تَركيَ الاستغفارَ مَعَ عِلمي بِرَحمَتِكَ عَجزٌ، فَكَم تَتَحَبَّبُ إليَّ وأنتَ الغَنيُّ عَنِّي، وكَم أتَبَغَّضُ إلَيكَ وأنا الفَقيرُ إلَيكَ، فَيا مَن إذا تَوَعَّدَ عَفا، وإذا وَعَد وَفى، صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وافعَل بي أولى الأمرَينِ بِكَ. ۳۴
۲۸۴.امام سجّاد در دعايش مى گفت: خدايا آمرزش خواهى من از تو با پافشارى بر گناه، فرومايگى است و آمرزش نخواستنم با آگاهى از رحمتت ناتوانى است. چقدر به من محبّت دارى در حالى كه از من بى نيازى و چقدر با تو دشمنى مى كنم با اينكه به تو نيازمندم. اى آن كه چون تهديد نمايد عفو كند و چون وعده دهد، وفا كند؛ بر محمّد درود فرست و از اين دو كار، آن را با من كن كه سزاوار توست.
۲۸۵.وكانَ عليه السلام سَقَطَت عَنهُ سَبعُ ثَفِناتٍ مِثلِ ثَفِناتِ الإبِلِ مِن مَواضِعِ سُجودِهِ وكانَ إذا صَلّى يَبرُزُ إلى مكانٍ خَشِنٍ، فَيَتَحَفّى وَيَتَحَسَّرُ ويُصَلِّي فيهِ، وكانَ كثيرَ البُكاءِ.
قالَ: فَخرَجَ يَوماً في حَرٍّ شَديدٍ إلى الجَبّانِ لِيُصَلِّيَ فيهِ فَتَبِعَهُ مَولىً لَهُ، فَوَجَدَهُ وَهُوَ ساجدٌ على الحِجارةِ ـ وهي خَشِنةٌ حارَّةٌ ـ وهُوَ يبكِي، فَجَلَسَ مَولاهُ حَتّى فَرِغَ، فَرَفَعَ
رأسَهُ وكَأنَّهُ غَمَسَ رأسَهُ ووَجهُهُ في الماءِ مِن كَثرةِ الدُّموعِ ؛ فقالَ لَهُ مَولاهُ: يا سَيِّدي! أما آن لِحُزنِكَ أن ينقضِيَ؟
فَقالَ لَهُ عليه السلام: وَيحَكَ! إنَّ يعقوبَ بنَ إسحاقَ بنِ إبراهيمَ كانَ نبيَّاً ابنَ نبيٍّ ابنِ نبيٍّ، وكانَ لَهُ أثنا عَشَر ابناً، فَغَيَّبَ اللّهُ عَنهُ واحِدا مِنهُم، فَذَهَبَ مِن كَثرةِ بُكائهِ عَلَيهِ بَصَرُهُ واحدَودَبَ ظَهرُهُ مِنَ الحُزنِ، وشابَ رأسُهُ مِنَ الغَمِّ، وكانَ ابنُهُ حَيّاً.
وأنا نظرتُ إلى أبي وأخي وعَمّي وسَبعةَ عَشَرَ مِن وُلدِهِم مُقَتَّلينَ صَرعى، فَكَيفَ يَنقَضي حُزني؟! ۳۵
۲۸۵.از مواضع سجده امام سجّاد، هفت بار تكه هايى چون پينه شتران فرو افتاد و چون قصد نماز مى كرد، به جايى ناهموار مى رفت تا خود را به رنج و زحمت اندازد و وامانده كند و نماز خواند و بسيار بگريد.
روزى در گرماى شديد به صحرا رفت تا در آنجا نماز بگزارد. غلامش در پى او رفت و او را در حال سجده و گريه بر سنگى ناهموار و داغ يافت.
غلام نشست تا آن كه امام سجده اش را به پايان برد و چون سر برداشت
اشك چنان پهنه صورتش را پوشانده كه گويى سرش را در آب فرو برده بود، پس غلامش به او گفت: اى سرور من، آيا وقت آن نرسيده است كه اندوهت به پايان رسد؟
امام به او گفت: واى بر تو، يعقوب پسر اسحاق بن ابراهيم، پيامبر بود و نيز فرزند و نوه پيامبر، و دوازده پسر داشت و خدا تنها يكى از آنها را از او پوشيده داشت، آن قدر گريست كه بينايى اش رفت و كمرش از غم، خم شد و سرش از اندوه سپيد گشت در حالى كه پسرش زنده بود.
ومن پدرم و برادرم و عمويم و هفده نفر از فرزندان آنان را كشته و فتاده ديدم، پس چگونه اندوهم پايان پذيرد؟!