يسود
مثال ديگري که بر اثر پيوند دو زبان فارسي و عربي، برخي در معناي آن لغزيدهاند، حديث «الحسودُ لا يَسودُ» است. برخى ريشه فعل «يسود» را «سود» فارسى پنداشته، چنين ترجمه کرده اند: «حسود، هرگز سود نمى بَرد». برخي ديگر براى رعايت وزن و آهنگ، ترجمه آن را «حسود، هرگز نياسود» آوردهاند؛ حال آن كه «يسود» از «سُؤْدَد» و «سيادت» به معناى سَروَرى است. پس معناي حديث اين است که: «حسود هيچ گاه سَروَرى نمى يابد». ۱
اللّبان
واژه ديگري است که اين خطا در آن اتفاق افتاده، «اللُبان» است. در حديثي، امام حسن مجتبي عليه السلام از پيامبر اکرم نقل ميکند:
«أطعِمُوا حَبالاكُم اللُبانَ فإنَّ الصبِيَ إذا غُذِيَ في بطنِ أمِّه بِاللُبانِ اشْتَدَّ قلبُه وزِيدَ في عقلِه».۲
به زنان باردارتان «لُبان» بخورانيد؛ که چون کودک در دل مادرش با «لُبان» تغذيه شود، استواردل و پر عقل خواهد شد.
تشابه «لُبان» با «لبن» و «لبنيات» که در فارسي به کار ميروند از يک سو، و اين پيشْفرض که خوب است به زنان بارداران شير خورانده شود، باعث شده است که «لُبان» در اين حديث، به «شير» ترجمه شود؛ در حالي که لُبان در زبان عربي، به معناي «کُندُر» است که جويدني است؛ ۳ همان گونه که در حديثي از پيامبر خدا صلي الله عليه و آله و سلم نيز به کار رفته است: ۴
مَضْغُ اللُبانِ يَشِدُّ الأضراسَ، ويَنفِي البلغمَ ويَذهبُ بِريحِ الفم.۵
جويدن کُندُر، دندانها را محکم ميکند، بلغم۶را بر طرف ميسازد و بوي [بدِ] دهان را از ميان ميبرد.
1.ميتوان عبارت «حسود، هرگز نياسود»، را حکمت و مثلي فارسي دانست چنانکه در امثال و حِکَم دهخدا آمده است. پس اگر کسي آن را ترجمه حديث مذکور بداند، خطا کرده است؛ ولي استفاده از آن براي تأکيد بر قبح حسادت و نشان دادن يکي از آثار زيانبار آن، اشکالي ندارد.
2.همان، ج ۶، ص ۲۳.
3.«الكُندر: بالضمّ صَمغُ شجرةٍ شائكةٍ، وَرَقُها كالآسِ وهو الُلبان الذي يُمضَغُ كالْعِلْك؛ کندر، شيره درختي پر خار است که برگهايش همچون برگهاي درخت مورْد (مورْت) است؛ يعني همان لُبان که همچون صمغ، جويده ميشود»؛ لسان العرب، ج ۵، ص ۱۳۵.
4.همچنين، در روايتي از امام صادق عليه السلام آمده است که امير مؤمنان عليه السلام فرمود: «لَعْقُ العَسَلِ شِفاءٌ مِن كلِّ داءٍ. قال الله عزَّ وجَلَّ: (يخرج من بطونها شراب مختلف ألوانه فيه شفاء للناس) وهو معَ قِراءةِ القرآنِ ومَضْغِ الُلبانِ يُذيبُ البَلغَمَ؛ ليسيدن عسل، درماني براي هر بيماري است، [چنانکه] خداوند ميفرمايد: (از درون زنبور، شهدي با رنگهاي گوناگون بيرون ميآيد که در آن، شفايي براي مردم است)، وآن همراه قرائت قرآن و جويدن کُندُر، بلغم را آب ميکند».
5.الخصال، ص ۶۱۲.
6.در طبّ سنّتي، «بلغم» يکي از اخلاط يا طبايع چهارگانه آدمي (بلغم، سودا، صفرا، دم) شمرده ميشود و عبارت از سردي و رطوبت مزاج است.