دسّ و تخليط
در اينگونه از وضع، شخص واضع، نسخهاي از يک کتاب حديثي را هدف قرار ميداد و احاديث مورد نظر و ساختگي خود را در کنار احاديث مقبول آن کتاب مينشاند و سپس، آن را عرضه ميکرد. اين واضعان، گاه يک نسخه کامل جعلي ساخته، آن را جزء کتب معتبر حديثي قرار ميدادند و راويان را نيز به اشتباه ميانداختند. مشوّق اينگونه وضع، شايد فراهم بودن زمينه پذيرش از سوي هواداران ايشان و نيز کافي نبودن فرصت براي جعل تدريجي و مستمر بوده است.
براي نمونه، مغيره بن سعيد ـ که از نخستين غاليان ۱ به شمار ميرود ـ ، فرصتى کوتاه در اختيار داشته است و براي اينکه ديگران به جعل او پي نبرند، احاديث مرتبط و مؤيد مکتب فکرى خود را در لا به لاى برخي مجموعه هاى حديثىاي که به امانت گرفته بود، جاى ميداد. هشام بن حکم، اين مطلب را به نقل از امام صادق عليه السلام، چنين گزارش مى کند:
كانَ المُغَيرةُ بْنُ سَعيدٍ يَتَعَمَّدُ الكِذْبَ عَلَى أبي، وَيَأخُذُ كُتُبَ أصْحَابِهِ وَكانَ أصْحابُهُ المُستَتِرونَ بأصْحابِ أبي يَأخُذُونَ الكُتُبَ مِنْ أصْحابِ أبي فَيَدْفَعُونَها إلى المُغَيرَةِ، فَكانَ يَدُسُّ فِيها الكُفْرَ وَالزَّنْدَقَةَ، وَيُسْنِدُها إلى أبي ثُمَّ يَدْفَعُها إلى أصْحَابِهِ وَيَأمُرُهُم أنْ يَبُثُّوها في الشِّيْعَةِ، فَكُلَّما كانَ في كُتُبِ أصْحابِ أبِي مِن الغُلُوِّ فَذَاکَ مَا دَسَّهُ المُغَيرَةُ بْنُ سَعيدٍ في كُتُبِهِم.۲
مغيرة بن سعيد، به عمد، بر پدرم [امام باقر عليه السلام] دروغ ميبست. ياران او که خود را ميان اصحاب پدرم پنهان کرده بودند، کتابهاي حديثي را از اصحاب پدرم ميگرفتند و به او ميرساندند. او هم کفر و زنديقيگري را ميان آنها وارد ميکرد و به پدرم نسبت ميداد، آن گاه، آن کتابها را به يارانش باز ميگردانْد و به آنان فرمان ميداد که آن کتابها را ميان شيعيان، پخش کنند. پس هرچه از غلو که در کتابهاي اصحاب پدرم ديده ميشود، از همان دست بُردنهاي مُغَيره است.
اهل سنّت نيز از شخصى به نام خالد بن نجيح مصرى، نام بردهاند که احاديثى را در ميان کتابهاى سعيد بن ابي مريم و ابو صالح کاتب اللّيث، وارد کرده است ۳ . ابن ابي العوجا نيز روايتهايي را در کتابهاي استاد و سرپرستش، حمّاد بن سلمه، جاي داده است.
وضع، شيوه ديگري نيز دارد که آن را روش تطبيقي ناميده و توضيح آن را در کتاب وضع و نقد حديث ۴ آوردهايم.
1.غاليان کساني بودند که در اوج فشارهاي حکومت اموي به اهل بيت، به درون شيعه خزيدند و با بهره گيري از اين فضا، برخي از پيروان ائمه را با خود همراه کردند و در برابر اهل بيت، زيادهروي و غلو را در پيش گرفتند. آنان براي رسيدن به مقصود خود، با برتريبخشي دروغين به امامان، آنها را خدا و پيامبر خواندند و خود را صحابي و حواري اهل بيت و سپس جانشين آنان قلمداد کردند. اين گروه براي پيشبرد اهداف خويش، احاديث باورنکردني و نامعقولي در شأن ائمه ساختند که دشمني و انکار ديگران را بر انگيخت و بر تنهايي و مظلوميت ائمه افزود.
غاليان، همچنين براي جذب افرادي که در پي دين بدون تکليف بودند با وضع و رواج احاديث ساختگي، تکليف را از عهد? پيروان خود برداشتند و افزون بر جعل حديث، برخي احاديث درست را نيز تحريف کردند. آنان احاديثي را نيز در تطبيق و تفسير آيات قرآني ارائه دادند که واجبات و محرمات الهي را در قرآن به دوستي و دشمني با افراد تأويل مي کرد. غاليان نه تنها در ميان شيعه كه در ميان اهل سنت و نه در ميان مسلمانان كه در ميان مسيحيان نيز بودهاند و هماره در هر دين و فرقه اى امکان پيدايش دارند؛ براي نمونه در ميان غيرشيعه غلات عباسيّه به رياست عبداللّه راوندى که بعدها به چندين گروه منشعب شدند؛ منصور دوانيقى، دومين خليف? عباسى و ابومسلم خراسانى را به مقام خدايى رساندند. اكنون نيز غلو در ميان فرقه هاى گوناگوني از اديان جهان وجود دارد، هرچند شكل، شدت و گستر? آن متفاوت است؛ ر.ک: وضع و نقد حديث، صص ۱۲۴، ۱۳۱.
2.اختيار معرفة الرجال، شيخ طوسي، ج ۲، ص ۴۹۱، ش ۴۰۲.
3.ر.ک: تهذيب التهذيب، ج ۵، ص ۲۲۷؛ الجرح و التعديل، ابن ابي حاتم رازي، ج ۳، ص ۳۵۵، ش ۱۶۰۵. در رجال شيعه نيز فردي به نام خالد بن نجيح جوان کوفى، از اصحاب امام صادق و امام کاظم عليهم السلام شمرده شده که طبقه روايي او با اين شخص، يکسان نيست.
4.وضع و نقد حديث، صص ۱۶۶ـ۱۶۹.