آسيبهاي ناشي از وضع
از آنجا که حديث، ناقل سنّت معصومان است، اره تأثير گسترده اي در زندگي فردي و جمعي مسلمانان دارد. از اين رو، آنچه حديث نيست، امّا به ديده حديث به آن نگريسته مي شود، مي تواند همان آثار را و به همان گستردگي، به صورت معکوس و مخرّب، به همراه داشته باشد. هر اندازه که حديث صحيح، به زندگي انساني مسلمانان، سامان مي بخشد، حديث ساختگي، آن را ويران مي کند. ما اين زيانها را در دو حوزه برونْحديثي و درونْحديثي، به تفصيل در کتاب وضع و نقد حديث ـ که در مقطع کارشناسي تدريس ميشود ـ ، بررسي کردهايم و در اين جا، تنها چکيدهاي از آن را ميآوريم.
آسيبهاي بيروني
آسيبها و زيانهاي ناشي از وضع حديث، در عرصههاي گوناگوني به چشم ميآيد. در عرصه سياست، بسياري از سودجويان، براي به دست گرفتن زمام امور، از مقدّسات ديني، سوء استفاده کردهاند. براي نمونه، آنها با جعل احاديثِ «لزوم اطاعت از حاکمان ستمگر»، صدها سال نظريه «تغلّب» ۱ را بر ديگر نظريه ها غلبه دادند و به جاي اينکه زمام حکومت در سرزمين پهناور اسلام را حاکماني عادل بسپارند، به زمامداران نالايق و ستمکاري مانند اُمَويان و عبّاسيان سپردند.
در عرصه فرهنگ و عقايد ديني نيز، جبرگرايي ترويج يافت که نتيجه آن، سستي و شکل نگرفتن اراده هاي فردي براي بهبود زندگي فردي و اجتماعي بود.
در همين عرصه و بر اساس رواج احاديث برساخته عالمان غير متعهّد يهودي و مسيحي، داستانهايي گمراهکننده از فرهنگ تحريفشده آنها، با خرافهپرستي و جاهليتِ عرب پيش از اسلام، ممزوج شد و زمينه تحريف معنوي برخي آيات قرآن رافراهم آورد. اين رويکرد نادرست، مقصود حقيقي آيات مرتبط با فرهنگ ارزشمند پيامبران پيشين را، که تذکّر و عبرت اندوزي بود، ناديده گرفت و آن را در لا به لاي داستانسراييهاي دور و دراز خود، گم کرد. ۲
وضع، به عرصه فقه نيز راه يافت، هرچند با مقاومت ستودني فقيهان ـ که محدّثاني انديشمند نيز بودند ـ ، نتوانست سفره خود را بگسترد. واضعان، با ترفندهاي مختلف، غنا، شراب و قمار را براي اربابان خود حلال کردند، برخي از مهمترين ارزشهاي فرهنگي را خدشه دار ساختند. آنان، زمينه برپايي مجالس عيش و نوش را در مرکز استقرار دولت اسلامي نيز فراهم آوردند و ربا را به نام «بيع»، و شراب را به اسم «نبيذ»، طعمه آلودهاي براي فريب مردم ساختند و اين لقمه هاي حرام، تمام ارزشها و اعمال عبادي را تحت الشعاع خود قرار داد و بياثر ساخت.
با ديدي همهجانبه، مي توان نتيجه گرفت که متون ساختگي، انسجام دروني دين و همنوايي دستورهاي شريعت را به هم مي ريزد و باورهاي اساسي ديني را متزلزل مي کند. تصويرهاي نادرستي که از مفاهيم ديني دست ساز و نوآوريهاي ناموزون بر گرفته مي شود، در کنار خرافه ها و داستانسراييها، بدعت در دين را رقم مي زنند و بر روح و جان افراد ديندار، سايه مي افکنند و چنان جا خوش مي کنند که عناصر اصيل دين را در رويارويي با خود، کنار ميزند، ديني ناهمگون و ضدّ ارزش را جانشين ديني متعادل و متعالي مي کنند. اين ناهماهنگي، به تدريج، باور دين و مفاهيم آن را براي فرهيختگان و سپس ديگر مردمان، مشکل ميکند و يا آنان را از دين، دور ميسازد.
آري! پوشاندن هاله قداست حديث بر باورهاي نادرستي مانند جبر، حتميّت سرنوشت، و فضيلت شام و اُمَويان، سبب شد تا نقد و ردّ آنها، نه تنها آسان نباشد که بدعت نيز شمرده شود.
1.نظريه تغلّب، به معناي مشروعيت و مقبوليت شرعى داشتن هر قدرتى است که حاکميت جامعه را به دست ميگيرد، هرچند اين به دست گرفتن حکومت، از راه غلبه و فائق آمدن قهرى بر ديگران باشد. مستند دينى اين نظريه، احاديث ساختگى مبني بر لزوم اطاعت از حاکمان جور و وفا کردن به بيعت آنان است که در بحثهاى بعدى به آن اشاره مى کنيم و توجيه سياسى آن، مهمتر دانستن امنيت و وحدت جامعه و برتر دانستن آن از عدالت است.
2.علاّمه عسکرى معتقد است که سازندگان اين احاديث جعلى، به ساحت مقدس پيامبر نيز تعرّض کرده و زمينه را براى تنزّل دادن شخصيت ايشان به يک مسلمان معمولى و يا فقط اندکى بالاتر از آن فراهم آوردند و اين کار را با انتساب اعمالي مانند گوش دادن به آواز، تماشاى رقص و ... انجام دادند (ر.ک: نقش ائمه در احياى دين، ج ۱، ص ۴۰۱).