167
آسيب شناختِ حديث

توجّه به رفتار و سيره

توجّه به گزارش‌هايى که سيره عملى پيشوايان معصوم را حكايت مي‌کنند، بخش ‌ديگر جستجو و تکميل‌کننده تتبّع براي گردآوري اطّلاعات لازم است؛ امّا گاه از آن، غفلت مي‌شود. ما بيشتر به سخنان امامان توجّه کرده‌ايم و كم‌تر به رفتارهاى ايشان پرداخته‌ايم، يا همه سيره چهارده معصوم را در نظر نمي‌آوريم، در حالى كه رفتار همه ايشان، بر ما حجّت است و در موارد متعدّدى، بيانگر و تكميل‌كننده گفتار ايشان يا روشن‌کننده حدّ و مرزهاي دقيق آن. سيره معصومان، گاه اطلاق لفظى يک حديث را مقيد مى‌كند و گاه دلالت آن را زير سؤال مي‌برد و ما را وادار مى‌كند تا به كاوش در باره قرينه‌هاى تبيين‌کننده حديث بپردازيم. اين تأثير، در کردارهاي بازدارنده، بيشتر از تقريرهاي تأييدكننده به چشم مي‌آيد.
نمونه اين موضوع، گفتگوي امام صادق عليه السلام و سفيان ثوري در باره لباس و پوشش انسان است. مي‌دانيم که امام علي عليه السلام به پيروي از پيامبر خدا بر لباسِ ساده پوشيدن، اصرار داشته و در گفتار خود نيز مردم را به ساده‌زيستي تشويق مي‌کرده است. اين موضوع، در سخنان امامان نيز تأييد شده است؛ امّا حدّ و مرز و مهم‌تر از همه، جايگاه آن تا روزگار امام صادق عليه السلام، دستِ کم براي همه روشن نبوده است. بر اين اساس، سفيان ثوري ـ که در سلک صوفيان بوده است ـ با مشاهده لباس نيکوي ايشان اعتراض مي‌کند و امام، در پاسخِ حکيمانه خويش، به او مي‌فهماند که حدّ و مرز سادگي در هر دوره زماني، تفاوت مي‌کند و بستگي تام به وضعيت اقتصادي مردم دارد. به عبارت ديگر، جايگاه سخن و سيره امام علي عليه السلام، نياز به تشخيص صحيح دارد. در اينجا صدر حديث را مي‌آوريم؛ امّا بخش‌هاي ديگر حديث نيز، خواندني است و امام صادق عليه السلام، توجّه به سيره اصحاب پيامبر را در فهم قرآن و سنّت، گوشزد مي‌کند.
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ، عَنْ هَارُونَ بْنِ مُسْلِمٍ، عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ صَدَقَةَ، قَالَ: دَخَلَ سُفْيَانُ الثَّوْرِيُّ عَلَى أبِي ‌عَبْدِ اللهِ فَرَأَى عَلَيْهِ ثِيَابَ بِيضٍ كَأَنَّهَا غِرْقِئُ الْبَيْضِ، فَقَالَ لَهُ: إِنَّ هَذَا اللِّبَاسَ لَيْسَ مِنْ لِبَاسِكَ. فَقَالَ عليه السلام لَهُ: اسْمَعْ مِنِّي وَمَا أَقُولُ لَكَ، فَإِنَّهُ خَيْرٌ لَكَ عَاجِلاً وَآجِلاً. إِنْ أَنْتَ مِتَّ عَلَى السُّنَّةِ وَالْحَقِّ وَلَمْ تَمُتْ عَلَى بِدْعَةٍ. أُخْبِرُكَ أَنَّ رَسُولَ اللهِ كَانَ فِي زَمَانٍ مُقْفِرٍ جَدْبٍ فَأَمَّا إِذَا أَقْبَلَتِ الدُّنْيَا فَأَحَقُّ أهْلِهَا بِهَا أَبْرَارُهَا لَا فُجَّارُهَا وَمُؤْمِنُوهَا لَا مُنَافِقُوهَا وَمُسْلِمُوهَا لَا كُفَّارُهَا، فَمَا أَنْكَرْتَ يَا ثَوْرِيُّ؟ فَوَ اللهِ إِنَّنِي لَمَعَ مَا تَرَى، مَا أتَى عَلَيَّ ـ مُذْ عَقَلْتُ ـ صَبَاحٌ وَلَا مَسَاءٌ وَللهِ فِي مَالِي حَقٌّ أمَرَنِي أنْ أضَعَهُ مَوْضِعاً إِلَّا وَضَعْتُهُ .۱
مسعدة بن صدقه مي‌گويد: سفيان ثوري، نزد امام صادق عليه السلام آمد و بر [تن] ايشان، لباس‌هايي سپيد همچون پرِ قو ديد. پس به امام گفت: اين جامه، جامه تو نيست.امام به او فرمود: «به من و سخنم گوش ده؛ چراکه براي امروز و فردايت، بهتر است، اگر بر سنّت [پيامبر] و حق بميري، نه بر بدعت. به تو خبر مي‌دهم که پيامبر خدا در دوران بي‌چيزي و قحطي به سر مي‌بُرد؛ امّا چون دنيا رو کند، شايسته‌ترينِ مردمان به [بهرمندي از] آن، نيکان هستند، نه بدکاران، و مؤمنان‌اند، نه منافقان، و مسلمانان‌اند، نه کافران. پس، اي ثوري! تو چه چيز را رد کردي؟ به خدا سوگند، با وجود آنچه [بر من] مي‌بيني، از زماني که مکلّف شده‌ام، روز و شبي بر من نگذشته که براي خداوند، در مالم حقّي بوده باشد و مرا به نهادن آن در جايي فرمان داده باشد، مگر اين که آن را نهاده‌ام».

گفتني است شبيه اين ماجرا ميان صوفيان روزگار امام رضا عليه السلام و ايشان، اتّفاق افتاده و حُلْواني آن را با اختصار، چنين آورده است:
وقال عليه السلام لِلصُّوفيَّةِ لَمّا قالوا لَه: إنَّ المأمونَ قد رَدَّ هذا الأمرَ إليكَ، وأنتَ أحَقُّ الناسِ به، أنَّه يَحتاجُ مَن يَتَقَدَّمُ مِثلَ تَقدُّمِكَ، إلى لُبسِ الصوفِ وما يَخشُنُ لُبسُه. فقال عليه السلام: وَيْحَكُم! إنَّما يُرادُ مِن الإمامِ قِسطُه وعَدلُه، إذا قالَ صَدَقَ، وإذا حَكَمَ عَدَلَ، وإذا وَعَدَ أنْجَزَقُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللهِ الَّتِي أخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَالطَّيِّباتِ. إنَّ يوسفَ الصدّيقَ لَبِسَ الديباجَ المَنسوبَ بِالذَّهَبِ، وجَلَسَ على مُتَّكَآتِ آلِ فرعونَ.۲
هنگامي که صوفيان به امام [رضا] عليه السلام گفتند: مأمون، ولايت‌عهدي را به تو واگذار کرده است و تو، از همه به آن، شايسته‌تري، و کسي که پيشرفتي همچون پيشرفت تو دارد، لازم است که جامه پشمي و زِبْر و خشني را به تن کند. امام فرمود: «واي بر شما! از امام، انتظار قسط و عدل مي‌رود، چون سخن بگويد، راست گويد و چون داوري کند، عدالت ‌ورزد و چون وعده دهد، وفا کند[اى پيامبر!] بگو: زيورهايى را كه خدا براى بندگانش پديد آورده، و [نيز] روزي‌هاى پاكيزه را چه كسى حرام گردانيده است؟. يوسف صدّيق، حريرِ زرفام پوشيد و بر تخت‌هاي خاندان فرعون نشست».

1.الكافي، ج ۵، ص ۶۵، ح ۱: «بَابُ دُخُولِ الصُّوفِيَّةِ عَلَى أبِي عَبْدِ اللهِ وَاحْتِجَاجِهِمْ عَلَيْهِ فِيمَا يَنْهَوْنَ النَّاسَ عَنْهُ مِنْ طَلَبِ الرِّزْقِ».

2.نزهة الناظر و تنبيه الخاطر، ص ۱۲۹ و ۱۳۰، ح ۱۷.


آسيب شناختِ حديث
166
  • نام منبع :
    آسيب شناختِ حديث
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    زائر
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1389
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 280995
صفحه از 320
پرینت  ارسال به