نمونهها
زور
در اين واژه، تغيير در حرکت، به تفاوت معناي واژه ميانجامد. در زبان عربي، کم نيستند هيئتهاي تقريباً همشکلي که با تفاوت در حرکات، معنايي متفاوت را ميرسانند. واژه «زور» با دو حرکت مختلف آمده است. اگر حرف «زاء» مضموم باشد، معناي باطل و بيهوده ميدهد ـ که ترکيب «قول زُور» ۱ و «شهادت زُور»، ۲ از آن متداول است ـ ؛ ولي اگر مفتوح باشد، به معناي «زائر» خواهد بود، چنانکه در اين روايت آمده است:
يعقوب بن شعيب قال: سمعت أبا عبد الله عليه السلام يقول: «مَن زار أخاه في جانبِ المِصْرِ ابتغاءَ وجهِ اللهِ فهو زَوْرُه، وحَقٌّ على اللهِ أنْ يُكرمَ زَوْرَه».۳
يعقوب بن شعيب گويد: شنيدم که امام صادق عليه السلام ميفرمود: «هر که براي رضاي خداوند، به ديدار برادر دينياش در حومه شهر برود، ميهمان خدا است و بر خداوند است که ميهمانش را تکريم کند».
حسنان
نمونه دوّم، در سخنان امير مؤمنان به چشم ميآيد. واژه «حَسَنان» که مى تواند تثنيه «حَسَن» و يا كلمهاي مفرد با تلفّظ «حِسْنان» باشد، در خطبه دردآلود «شقشقيّه»، به کار رفته است. امام علي عليه السلام ماجراهاى پس از كشته شدن عثمان و هجوم سيل آساى مردم را براى سپردن خلافت به ايشان، به زيبايي توصيف مى كند و مى فرمايد:
فَما راعَني إلّا والنّاسُ كَعُرفِ الضَبُعِ إلىَّ يَنثالُونَ علىَّ مِن كلِّ جانبِ، حتَّى لَقد وُطِئَ الحسنان، وشُقَّ عِطفاىَ، مُجتمِعينَ حَولي كرَبيضَةِ الغَنَمِ.۴
ناگهان ديدم که مردم از هر سو، به من روى نهادند و چون يال كفتار، پس و پشتِ يکديگر ايستادند، چندان كه «حسنان» فشرده و دو پهلويم آزرده گشت، به گِرد من فراهم آمدند و چون گله گوسفند، سر به هم نهادند.۵
برخي مترجمان نهج البلاغه، مقصود از «حسنان» را امام حسن و امام حسين( دانسته اند كه بر پايه قاعده تغليب، ۶ «حَسَنان» خوانده مى شوند. امّا قطب راوندى ـ از نخستين شارحان نهج البلاغه ـ و در پىِ او، ابن ابى الحديد، آن را به معناى «دو انگشت پا»گرفته اند. استاد شهيدى، معناى سومى را پيشنهاد داده و گفته است:
عموم [مترجمان و شارحان]، «حسنان» را امام مجتبى و سيّد الشهدا( ميدانند؛ امّا با توجه به معناى فعل مجهول و نيز وضع مجلس امام، بعيد به نظر مى رسد كه مقصود از «حسنان»، اين دو بزرگوار باشد؛ چه، در آن روز، بيش از سى سال از سنّشان مى گذشت. در اين صورت، چگونه امام مى فرمايد: «زير پا له شوند»؟! و به فرض كه هجوم مردم فراوان باشد، تنها اين دو بزرگوار در كنار امام نبودند. چرا [تنها] آن دو را نام مى برد؟ ابن ابى الحديد، به نقل از قطب راوندى، «حسنان» را به معناي دو انگشت شصت پا نوشته است. هرچند اين تعبير، مناسب به نظر مى رسد؛ امّا از لُغويان ـ تا آنجا كه جستوجو كردم ـ ، كسى براى «حسنان» چنين معنايى ننوشته است؛ ليكن همين كلمه را به معناى «كنار استخوان بازو» ضبط كرده اند ۷ و اين معنا با كلمه «عَطْفاىَ» ـ كه آن را «دو پهلو» معنا كرده ام ـ ، مناسب تر است. ۸
روشن است که براي دادن حكم قطعى و نهايى، بايد ساير روايات و نقل هاى تاريخىِ مرتبط را نيز به دقّت بررسى كرد؛ از جمله، سخن امام على عليه السلام در نهج البلاغه ۹ كه به همين ماجراى بيعت عمومى مردم با ايشان نظر دارد و استاد شهيدى نيز خود در تعليقه بعدى، بدان تذكّر داده است.
1.فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الْأَوْثَانِ وَاجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ؛ حج/ ۳۱.
2.وَالَّذِينَ لا يشْهَدُونَ الزُّورَ وَإِذَا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِرَاماً؛ فرقان/ ۷۲.
3.الكافي، ج ۲، ص ۱۷۶.
4.نهج البلاغه، خطبه سوّم.
5.ترجمه از استاد شهيدي.
6.تغليب بيشتر در عطف دو نام مشابه و مرتبط با هم، به کار ميرود و به جاي عطف، يکي از آن دو را ـ که بيشتر فرد بزرگ تر است ـ انتخاب مى كنند و به صورت تثنيه ميآورند؛ مانند «شمسين» براى شمس و قمر و «حَسَنين» براي حسن و حسين(.
7.ر.ک: تاج العروس، زبيدي، مدخل «حسن».
8.نهج البلاغه، ترجمه شهيدى، ص۴۵۰، تعليقه ۱۲ بر خطبه ۳: «شقشقيه».
9.«ومن كلام له عليه السلام في وصف بيعته بالخلافة وقد تقدم مثله بألفاظ مختلفة: وبسطتم يدي فكففتها، ومددتموها فقبضتها، ثم تداككتم علي تداك الإبل الهيم على حياضها يوم ورودها حتى انقطعت النعل وسقطت الرداء ووطئ الضعيف وبلغ من سرور الناس ببيعتهم إياي أن ابتهج بها الصغير وهدج إليها الكبير وتحامل نحوها العليل، وحسرت إليها الكعاب»؛ نهج البلاغه، خطبه ۲۲۹.