185
آسيب شناختِ حديث

نمونه‌ها

عدل

امام على عليه السلام در خطبه «أشباح» مي‌فرمايد:
كَذَبَ العادِلُونَ بِكَ إذْ شَبَّهُوكَ بِأصنامِهم ونَحَلُوكَ حِليةَ المَخلوقينَ بِأوهامِهم.۱
شريک‌گيرندگان براى تو، دروغ گفتند كه تو را به بت‌هايشان همانند كردند و جامه آفريدگان را به گمانِ بى پايه خود، بر تو پوشاندند.

ترکيب «عَدَلَ به»، يعني «همتا قرار داد». آن حضرت در اين جمله، «عادلون» را به دليل نسبت دادن کذب به آنان، همراه «باء» و به معناى «مشركان»، به کار برده است. گفتني است اين ترکيب، در قرآن نيز به کار رفته و به نخستين آيه سوره انعام، بسيار شبيه است. ۲ همين مادّه، اگر با «عن» متعدّى شود، معنايى ديگر مى يابد؛ مانند «عَدَلَ عن الطريق» كه به معناى منحرف شدن و كناره ‌گرفتن است. ۳
ناگفته نمانَد که گاه در کنار فعل مجرّد، حرفي ديده نمي‌شود؛ امّا معلوم است که معناي حالت ترکيبي آن را مي‌دهد. در اين صورت، حدس زدن حرف مناسب و در تقدير گرفتن آن، لازمه فهم معنا است و اگر با دقّت و مهارت به انجام نرسد، ما را در تبيين متن، دچار مشکل مي‌کند؛ به‌ويژه در جايي که بيش از يک حرف مي‌توان در نظر گرفت؛ مانند آيه شصت سوره نمل که در آن، هر دو حرف «باء» و «عن» را مي‌توان مقدّر دانست. ۴

1.نهج البلاغه با ترجمه شهيدي، خطبه ۹۱ .

2.الْحَمْدُ للهِ الَّذِي خَلَقَ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضَ وَجَعَلَ الظُّلُمَاتِ وَالنُّورَ ثُمَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بِرَبِّهِمْ يعْدِلُونَ؛ ترجمه آقاي فولادوند: ستايش خدايى را كه آسمان‌ها و زمين را آفريد، و تاريكي‌ها و روشنايى را پديد آورد. با اين همه كسانى كه كُفر ورزيده اند، [غير او را] با پروردگار خود برابر مي‌كنند؛ ترجمه آقاي مکارم: ستايش براي خداوندي است كه آسمان‌ها و زمين را آفريد، و ظلمت‌ها و نور را پديد آورد؛ اما كافران براي پروردگار خود، شريک و شبيه قرار مي‌دهند (با اين كه دلايل توحيد و يگانگي او، در آفرينش جهان آشكار است).

3.ر.ک: الصّحاح، ج ۳، ص ۱۲۴۴؛ العين، ج ۶، ص ۲۷۶؛ الإرشاد، الشيخ المفيد، ج ۲، ص ۷۴؛ مناقب آل أبي طالب، ج ۲، ص ۱۳۴؛ الصراط المستقيم، العاملي، ج ۱، ص ۱۵۷.

4.متن آيه چنين است: أمَّنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَأَنْزَلَ لَكُم مِّنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَنْبَتْنَا بِهِ حَدَائِقَ ذَاتَ بَهْجَةٍ مَّا كانَ لَكُمْ أَنْ تُنْبِتُوا شَجَرَهَا أَإِلهٌ مَّعَ اللهِ بَلْ هُمْ قَوْمٌ يعْدِلُونَ. ترجم? آقاي فولادوند: [آيا آنچه شريک مي‌پندارند، بهتر است] يا آن كس كه آسمان‌ها و زمين را خَلق كرد و براى شما آبى از آسمان فرود آورد. پس به وسيل? آن، باغ‌هاى بهجت‌انگيز رويانيديم. كار شما نبود كه درختانش را برويانيد. آيا معبودى با خدا هست؟ [نَه،] بلكه آنان قومى منحرف‌اند. ترجم? آقاي مکارم: [آيا بُت‌هايي كه معبود شما هستند، بهترند] يا كسي كه آسمان‌ها و زمين را آفريده؟! و براي شما از آسمان، آبي فرستاد كه با آن، باغ‌هايي زيبا و سرورانگيز رويانديم. شما هرگز قدرت نداشتيد درختان آن را برويانيد! آيا معبود ديگري با خدا هست؟! [نَه،] بلكه آنها گروهي هستند كه [از روي ناداني، مخلوقات را] هم‌تراز [ـِ پروردگارشان] قرار مي‌دهند.


آسيب شناختِ حديث
184

همراهي حروف

يکي ديگر از عوامل پديد آمدن معاني متعدّد براي يک کلمه، تفاوت معنايي برخاسته از اضافه شدن برخي حروف به کلمه است. در زبان‌هاي ديگر نيز اين پديده رخ مي‌دهد. ۱ در زبان عربي، حروف تعدّي و جرّ، نقش مهمّي را در افزايش يا تغيير معناي کلمه، بر عهده دارند. اين حروف، بيشتر با فعل و يا مشتقّاتِ برگرفته از آن (مانند اسم فاعل و اسم مفعول)، ترکيب مي‌شوند و بر معاني آنها اثر مي‌گذارند. اين حروف که تعدادشان هم کم نيست، مانند حروف اضافه در زبان فارسى و انگليسى، با همه كوچکي‌ شان، نقش‌هاى بزرگى را در جمله ايفا مى كنند. بود و نبود و يا تغيير اين حروف؛ به‌ويژه آن دسته كه براى متعدّى كردن افعالِ لازم به كار مى روند، تأثير عمده اى در معناى كلام دارد و بى توجهى به آنها و به تفاوت هر يک با ديگري، گاه معنايى متضاد با مقصود اصلى گوينده را نتيجه مي‌دهد. ۲ معناي بسياري از افعال، هنگام ترکيب با آنها، متفاوت مي‌شود و در موارد متعدّدي، ترکيب يک فعل با دو حرف، تفاوت معنايي بسياري را پديد مي‌آورد. غفلت از اين حروف؛ به‌ويژه در جايي که فاعل و يا مفعول جمله، ميان فعل و حرف فاصله انداخته باشد، کم نيست و اين بي‌توجهي، موجب مي‌شود که معناي اصلي فعل (معناي آن، هنگام تجرّد از حرف)، به ذهن تبادر کند و از معناي جديدِ حاصل‌آمده از ترکيب، غفلت شود.

1.در فارسي مانند: بر آمدن، در آمدن، سر آمدن، و هم آمدن؛ و در انگليسي مانند: Take off، Take over، Take up، Take away، and Take down.

2.اگر در روايت مشهور «فمن رغب عن سنّتي فليس منّي» که بخشى از سخن پيامبر است «عن» جاى خود را به «في» بدهد، معنايى كاملاً عكسْ نتيجه مى دهد، زيرا «رغب فيه»: «أراده»؛ و «رغب عنه»: «لم يرده»، معنا مي‌دهد؛ ر.ک: الكافي، ج ۵، ص ۴۹۶؛ صحيح البخاري، ج ۶، ص ۱۱۶.

  • نام منبع :
    آسيب شناختِ حديث
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    زائر
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1389
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 297236
صفحه از 320
پرینت  ارسال به