191
آسيب شناختِ حديث

نمونه‌ها

قهرمانه

اين سخن امام على عليه السلام مشهور است که در نامه‌اي به فرزند برومندش فرمود:
لا تُمَلِّكِ المَرأةَ ما جاوَزَ نفسَها، فإنَّ المرأةَ ريحانةٌ وليست بِقهرمانةٍ.۱
اموري را که برون از توان زن است، به او مسپار؛ زيرا زن چون گلي ظريف است، نه «قهرمانه».
در فارسي، واژه «قهرمان» را به معناي پهلوان و فرد نيرومند، به کار مي‌بريم. اين فهم، چنان براي فارسي‌زبانان روشن است که به هنگام رو به رو شدن با آن، ترديدي در معناي آن نمي‌کنند تا نيازمند مراجعه به کتاب لغت شوند. از اين رو، معناي اين حديث را چنين مي‌فهمند كه: «زن، گلى خوش‌بو است، نه قهرمان و پهلوان». برخي به استناد اين فهم، حديث را انكار کرده‌اند؛ زيرا آنچه با واقع بيروني، مخالف است؛ چراکه زنان قهرماني داريم که از برخي مردان، نيرومندترند.
حال آن‌كه «قهرمانه» در زبان عربى، بدين معنا نيست؛ بلکه مؤنث «قهرمان» است به معناى «پيشكار در امور مالي و وكيل در کارهاي اقتصادي و متصدّى اصلي كارهاى فرد ديگر». ۲ پس مقصود امير مؤمنان نيز در اين جا، نهى از به خدمت گرفتن زن در امور شخصي و مالي و اداري شوهر و بيگاري کشيدن از او است.
از آنجا که لغت‌شناسان، اصل اين واژه را فارسي و معرّب «کهرمان» ۳ مي‌دانند، شايد ادّعا شود که اين واژه پس از دوران امام على عليه السلام، در قرون سوم و چهارم، به عربي راه يافته و اين تأخّر کاربرد، دليل بر جعلى بودن اين بخش از نامه نهج البلاغه باشد؛ ۴ حال آن‌كه اين واژه در آثار کهن‌تر از نهج البلاغه نيز موجود است. براي نمونه، روايتي در کتاب من لا يحضره الفقيه اثبات ميکند که امام سجاد عليه السلام «قهرمان» داشته و به او فرموده است که نيازهاي حج را براي امام بخرد و در [خريدن] آنها چانه نزند. ۵ مي‌دانيم که امام سجّاد عليه السلام، در قرن نخست هجري و بسيار نزديک به صدر اسلام مي‌زيسته است و شيخ صدوق اگر چه در قرن چهارم ميزيسته است، امّا منابع حديثي او بسيار متقدمتر و بيشتر آنها مکتوب بودهاند. اين بدان معنا است که شيخ صدوق آنها را نقل معنا نکرده و به همان صورت اصلي گزارش کرده است. نمونه‌‌هاي ديگري نيز در کافي و صحيح بخاري موجود است. ۶

1.نهج البلاغه، نام? ۳۱.

2.در كتاب العين چنين آمده: «القهرمانُ: هو المُسيطرُ الحفيظُ على ما تحتَ يَدَيه؛ قهرمان، يعني مسلّط و نگهدار آنچه در اختيار او است». و در لسان العرب: «وفي الحديث: كَتَبَ إلى قهرمانِه، هو كالخازنِ والوكيلِ الحافظِ لِما تحتَ يدِه والقائمُ بِأمورِ الرجلِ بِلُغةِ الفُرْسِ؛ به قهرمانش نامه نوشت، مراد انباردار، وکيل، نگهدار اموال و متصدي کارهاي انسان ـ در زبان فارسي ـ است».

3.واژه‌اي به جا مانده از فارسي پهلوي؛ رک: فرهنگ سخن، انوري؛ فرهنگ فارسي، عميد.

4.۱ . البته اين‌ ادّعا نيز خود، نيازمند اثبات است وگزارش هاي لغت دانان خلاف آن است و آنچه از فراهيدي (م ۱۷۰ ه‍) در العين ـ که در قرن دوم نگارش يافته ـ ، نقل شد، گواه استعمال آن پيش از قرن سه و چهار است. اين نيز شايان توجه است ‌که پاره‌اي از واژگان فارسي همچون دين، دوزخ و پرديس (فردوس)، پيش از اسلام وارد زبان عربي شده‌اند. چه بسا «قهرمان» نيز از اين دسته باشد. احتمال نقل معنا (که کاربرد واژه، به انتخاب راوي باشد و نه عين آنچه امام فرموده) نيز شايسته اعتنا نيست؛ چراکه از سويي، اين واژه در نامه‌اي مکتوب به کار رفته ـ که احتمال تغيير واژگان آن بسيار ناچيز است ـ و از ديگر سو، به چندين طريق غير از نهج البلاغه نيز نقل شده است.

5.الفقيه، ج ۳، ص ۱۹۷، ح ۳۷۴۴.

6.براي نمونه، معلّى بن خنيس، «قهرمان»، يعنى پيشكارِ امام صادق عليه السلام خوانده شده است؛ الكافى، ج ۵، ص ۱۵۸؛ و نيز متون ديگر در: همان، ص ۵۵۷؛ همان، ج ۱، ص ۵۱۳؛ همان، ج ۶، ص ۵۱۸؛ روضة الواعظين، فتال نيشابوري، ص ۲۷۰؛ صحيح البخاري، ج ۳، ص ۶۱.


آسيب شناختِ حديث
190

درس دوازدهم : فارسي‌زدگي، خلط لغت و اصطلاح

اهداف درس:

آگاهي از تأثير فارسي زدگي بر فهم حديث؛
آگاهي از خلط معناي لغوي و اصطلاحي.

20. فارسي‌زدگي

اين آسيب، ويژه فارسي‌زبانان است و با بحث «دخالت پيش‌دانسته‌ها در فهم حديث»، پيوند دارد. اين آسيب در همان مرحله نخست فهم، رخ مي‌دهد؛ يعني در فهم متن. حديث‌پژوهان فارسي‌زبان، از آن رو دچار اين اشكال مي‌شوند كه زبان فارسى، پس از مسلمان شدن ايرانيان، از زبان عربى تغذيه کرده و بسيارى از واژه هاى زبان عربى را به استخدام گرفته است. در روزگار کنوني، شايد بتوان نيمي از کلمات پرکاربرد زبان فارسي را واژه‌هاي وام‌گرفته از زبان عربي دانست و از اين رو، انشاي يک متن چند سطري با واژگان فارسي و بدون استفاده از کلمات عربي، افزون بر مهارت و آشنايي بسيار با ادبيات فارسي، نياز به صرف وقت و تمرکز نيز دارد ۱ و اگر هم نوشته شود، تصنّع آن هويدا است. همچنين، در پي آشنايي ايرانيان و ديگر ملل فارس زبان، با معارف عميق و ژرف اخلاقي و توحيدىِ برگرفته از قرآن و حديث، واژه هاي قرآني يا حديثي بي‌شماري به زبان فارسى راه يافتند و حتي بسياري از آنها پُركاربردتر و روشن تر از معادل هاى فارسى خود گشتند. واژه هايى مانند: شُكر، محبّت، حيا، عقل، علم ـ در برابر: سپاس، مهر يا دوستي، شرم، خِرد و دانش ـ ، از اين قبيل اند.
مهم‌تر اينکه برخي از اين واژه‌ها به اقتضاي طبيعت پويا و دگرگون‌ شونده زبان، معاني ديگري نيز به خود گرفتند و چه بسا معناي عربي خود را در زبان فارسي از دست داده‌اند. چنين تحوّل گريزناپذيري، پيامدهاي فرهنگي و زبان‌شناختي بسياري دارد و گذشته از جنبه‌هاي پسنديده‌اش، گاهي زمينه‌ساز لغزش پژوهشگران مي‌شود و به‌ويژه به درک درست معناي حديث، آسيب مي‌زند.
فرآيند اين آسيب در کار با حديث، به اين گونه است که شباهت شكلى و شنيدارى برخى از واژه هاى عربى با واژه هاى فارسى، موجب مي‌شود که خواننده يا شنونده بپندارد كه مفهوم واژه عربىِ به کار رفته را مي‌داند و ديگر نيازي به مراجعه به کتاب‌هاي لغت نمي‌بيند، و در مرحله دوم، همان مفهوم فارسي واژه را در حديث مي‌نشاند و آن را معنا مي‌کند.

1.از اين رو، برخي از اديبان، غزل «کيش مهر»، سروده علامه طباطبايي و يا خوانده و نوشته ‌شده به وسيله وي را يکي از نمونه‌هاي کم‌نظير شعر کاملاً فارسي مي‌دانند.

  • نام منبع :
    آسيب شناختِ حديث
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    زائر
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1389
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 282362
صفحه از 320
پرینت  ارسال به