215
آسيب شناختِ حديث

آسيب شناختِ حديث
214

نمونه

واژه «تعمّق» نمود اين تغيير است. پيامبر اکرم مي‌فرمايد:
إياكُم والتَّعمُّقَ في الدين، فإنَّ اللهَ تعالى قد جَعَلَه سَهْلاً، فَخُذوا مِنه ما تُطيقُونَ.۱
مبادا در دين تعمق کنيد، که خداوند متعال آن را ساده قرار داده است، پس هر اندازه که طاقت داريد از آن برگيريد.

در زبان عربى امروز، «تعمّق» به معناى «ژرف‌نگري و دورانديشى در كار» و يا «فصاحت و دورانديشى در سخن» است. ۲ در فارسى نيز اين معنا، مفهومي مثبت و ارزشمند شمرده مى شود و براى توصيف يک محقّق ژرف‌انديش با اثري خوب و تحقيقى عالمانه، صفت «عميق» و «متعمّق» را به كار مى بريم. اما در عربى کهن و در نتيجه در حديث، اين واژه بدين معنا نيست؛ بلكه به معناى افراط و زياده روى است كه مفهومي نکوهيده و ناپسند دارد.
اگر بار ارزشي کنوني اين واژه را از انديشه خود دور کنيم و بدون آن، به کتب لغت کهن و کاربردهاي ارائه‌شده مراجعه کنيم، به سادگي، نتيجه مي‌گيريم که «عمق» و مشتقّاتش، در موارد منفي به کار مي‌رفته است: براي توصيف جاهاي دوردست بيابان؛ مواضع پر از بوته تلخي به نام «عِمقَي»؛ و چاه بسيار گودي که بيرون کشيدن آب از آن، سخت و نيازمند طنابي بس دراز است.
افزون بر لغويان، خود مي‌توانيم با گردآوري کاربردهاي پرشمار اين واژه، به منفي بودن بار ارزشي‌اش در گذشته، پي ببريم. پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم واژه «مُتَعَمِّقُون» را براي توصيف روزه‌داراني به کار برد که با اتّصال دو روز به هم يا دو ماه به هم، عبادت را از حدّ اعتدال خود گذراندند. ۳ پيامبر اكرم همچنين با كاربرد «تعمّق» در معناى تند‌روى، آن را به کساني نسبت داد که پس از نبرد حُنين، بي ادبانه و گستاخانه به چگونگي تقسيم غنائم اعتراض کردند. رسول اکرم اصحاب خود را از آسيب زدن به سردسته آنان باز داشت و سپس فرمود:
سَيكونُ له شيعةٌ يَتَعَمَّقُون في الدينِ حتَّى يَخرُجوا منه كما يَخرُجُ السَّهمُ مِن الرَّميَّةِ.۴
پيرواني خواهد داشت که در دين، تندروي و افراط مي‌کنند تا آنجا که از دين بيرون مي‌روند، همچون خروج تير از آن سوي هدف.

تاريخ نشان داد كه اين شخص، جمعيت خوارج را سامان داد و با امام على عليه السلام جنگيد. اينان «مارِقين» نيز ناميده مى شوند ۵ و «مارِق» به تيرى مى گويند كه با شدّت بيش از حد، از كمان رها شده، هدف را دريده و از آن فراتر رفته است. پس اين عنوان نيز به گونه اى ديگر، مفهوم افراط و تند روى را تأييد مى كند. ۶
امام علي عليه السلام نيز واژه «تعمّق» را به كار برده است و در آنجا هم به آسانى، معناى نكوهيده اى از آن فهميده مى شود. سخن ايشان در تبيين پايه‌هاي کفر است و بدون اينکه «تعمّق» را موصوف و مقيد به مقداري کند و يا آن را متعلّق به عرصه خاصي مانند تعمّق در ذات خدا کند، مي‌فرمايد:
الكفرُ على أربعِ دعائمَ: على التعمّقِ والتنازعِ والزيغِ والشقاقِ... فَمَن تَعَمَّقَ لم يُنِبْ إلى الحقِّ.۷
كفر، بر چهار پايه استوار است: بر تعمّق (زياده‌روي)، کشمکش، كژروى و ستيزه‌جويي... پس هر كس كه از حد در گذشت، به حق باز نگشت.

مرحوم استاد شهيدى، مترجم نهج البلاغه، براي شرح اين سخن و جلوگيري از فهم نادرست ما مى گويد:
«عَمْق» و «عُمْق»، كرانه هاى بيابانِ بى آب و علف است و «تعمّق»، در شدن در «عَمْق» است؛ كسى كه به كرانه هاى بيابان رود و به عمق آن در شود، خود را هلاک سازد، و اين، تعبيرى لطيف است براى آن كس كه پىِ وهم را گيرد. ۸
با توجه به آنچه گذشت، نمي‌توان از روايت ذيل كه در باره فضليت سوره قُل هُو اللهُ و آيه‌هاي نخستين سوره حديد است، چنين فهميد كه تعمّق در توحيد، تا هر کجا که برود، خوب است و نزول اين آيه ها براي پَر و بال دادن به تعمّق گروه‌هاى ژرف انديش است؛ زيرا اين روايت، آخرين حدّ فهم بشر را رسيدن به معناي اين سوره و آيات مي‌داند و افرادي را که بخواهند از اين حد بگذرند، نکوهيده است. اين به آساني، از بخش انتهايي روايت فهميده مي‌شود؛ هرچند به گونه ضمني، بر اين نکته نيز دلالت دارد که اين آيات و سوره توحيد، قلّه‌هاي رفيع توحيدند. اينک متن روايت را با نگرشي که در باره « تعمّق» يافتيد، بخوانيد:
عاصم بن حميد قال: سُئلَ عليُّ بنُ الحسينِ عليه السلام عن التوحيدِ، فقال: «إنَّ الله عزَّ وجَلَّ عَلِمَ أنّه يكونُ في آخِر الزمان أقوامٌ مُتَعَمِّقونَ، فَأنزَلَ الله تعالىقل هو الله أحدوالآياتِ مِن سورةِ الحديدِ إلى قوله:وهو عليم بذات الصدور. فَمَن رامَ وراءَ ذلكَ فَقَد هَلَكَ.۹
عاصم بن حميد مى گويد: از امام سجّاد عليه السلام درباره توحيد پرسيدند، ايشان فرمود: «خداوند عزّ وجلّ مى دانست كه در آخر الزمان، گروه‌هايى افراط‌گرا خواهند آمد. پسقل هو الله أحدو آيات سوره حديد تاوهو عليم بذات الصدوررا نازل كرد. پس هركس بيش از آن بجويد، هلاک گشته است».۱۰

گفتني است ادّعاي تغيير بار ارزشي «تعمّق» در دوره ميان امام علي (م 40 ه) تا امام سجّاد عليه السلام (م 95 ه)، پذيرفته نيست؛ زيرا حتي پس از اين دوره نيز، شاهد کاربرد منفي آن در نامه عمر بن عبد العزيز (م 101 ه) هستيم و حتي ده‌ها سال بعد، امام کاظم عليه السلام (183 ـ 128 ه) در پاسخ به پرسش ابو ‌جَرير رَقاشي، براي نهي از زياده‌روي و فعاليت غير متعارف در وضو، از همين واژه استفاده کرده است. ۱۱

1.الجامع الصغير، ج ۱، ص ۴۵۲، ح ۲۹۳۳.

2.فرهنگ لاروس، ج ۱، ص ۶۰۳.

3.... عن أنس قال: واصَلَ النبي آخِرَ الشهرِ وَواصَلَ ناسٌ مِن الناسِ فَبَلَغَ ذلك النبي. فقالَ: «لَوْ مَدَّ لَنا الشهرُ لَواصَلْتُ وِصالاً يدَعُ المُتَعَمِّقونَ تَعَمُّقَهم، إنّي لَستُ مِثلَكم. إنّي أظلُّ يطعمُني ربّي ويسقِيني»؛ پيامبر روزه پايان ماه را به ماه بعد متّصل نمود و شماري نيز همين کار را کردند. چون خبر اين کار به پيامبر رسيد، فرمود: «اگر ماه طول ميکشيد، آن قدر پيوسته روزه مي‌گرفتم که افراد افراطي، از زياده‌روي خود دست بر دارند. من همچون شما نيستم؛ زيرا پروردگارم پيوسته مرا سير و سيراب مي‌دارد»؛ مسند احمد، ابن حنبل، ج ۳، ص ۱۲۴.

4.مسند احمد، ابن حنبل، ج ۲، ص ۲۱۹.

5.در کتاب‌هاي بسياري آمده است که پيامبر، وجود چنين دسته‌اي و جنگشان را به امام علي عليه السلام خبر داد و فرمود: کس ديگري نمي‌تواند با آنها بجنگد. پيامبر آنان را «مارقين» ناميد و در توصيفشان چنين فرمود: «قوم يمرقون من الإسلام کما يمرق السهم من الرمية»؛ ر.ک: الأمالي، طوسي، ص ۲۰۰، ح ۳۴۱؛ کشف الغمّة، اربلي، ج ۲، ص ۲۰؛ إرشاد القلوب، ديلمي، ص ۲۵۵.

6.بر اساس همين فهم، تحليل بزرگ و كارآمدى در باره روان‌شناسىِ خوارج، در دانشنامه اميرالمؤمنين عليه السلام بر پايه قرآن، سنّت و تاريخ آمده است؛ ر.ک: ج ۶، صص ۲۸۸ ـ ۲۶۱.

7.نهج البلاغه، حكمت ۳۱؛ ر.ک: الکافي، ج ۲، ص ۳۹۲؛ الخصال، ص ۲۳۲؛ تحف العقول، ص ۱۶۶؛ روضة الواعظين، ص ۴۳.

8.نهج البلاغه، ترجمه شهيدى، ص ۵۳۷، تعليقه ۹.

9.الكافى، ج ۱، ص ۹۱، ح ۳؛ التوحيد، شيخ صدوق، ص ۲۸۳، ح ۲؛ ر.ک: روايات مربوط به سوره توحيد در بحار الأنوار، ج ۷۷، ص ۲۳۴، ح ۳؛ ميزان الحكمة، ج ۲، ص ۱۱۰۴، ح ۷۳۸۷؛ همان، ص ۱۱۰۰، ح ۷۳۵۲؛ كنز العمّال، ج ۳، ص ۳۵.

10.علامه مجلسي اين حديث چنين تفسير کرده است: «ظاهره: المنعُ عن التفكّر والخوض في مسائل التوحيد والوقوف مع النصوص»؛ بحار الأنوار، ج ۳، ص ۲۶۴.

11.متن حديث چنين است: لا تَعَمَّقْ في الوضوءِ، ولا تَلْطِمْ وجهَکَ بِالماءِ لَطْماً، ولكِنِ اغْسِلْه مِن أعلَى وجهِک إلى أسفلِه بِالماءِ مَسْحاً، وكذلک فَامْسَحْ الماءَ على ذراعَيکَ ورأسِکَ، وقَدَمَيکَ. ر.ک: وسائل الشيعة (آل البيت)، ج ۱، ص ۳۹۹، بحار الأنوار، ج ۷۷، ص ۲۵۸، وضوء النبي، ج ۱، ص ۴۳۵ .

  • نام منبع :
    آسيب شناختِ حديث
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    زائر
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1389
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 279939
صفحه از 320
پرینت  ارسال به