219
آسيب شناختِ حديث

دليل کاربرد مجاز

شايد اين پرسش، به ذهن آيد که چرا امامان، اين‌گونه سخن گفته‌اند تا ما با دشواري رو به رو شويم؟ پاسخ، اين است که سخنان پيشوايان، مانند قرآن، از روح زيباي آنان سرچشمه گرفته است. ايشان محتوا و معاني کلمات خود را از ديگران وام نگرفته‌اند و هر يک از سخنان آنان، دريچه‌اي نو به عالم معنا است. امامان، هم از زيبايى‌هاي اين دنيا سخن مي‌گويند و هم حاصل کاوش‌هاي قلبي و جست‌وجوهاي ژرف خود را در ملکوت آسمانها عرضه مي‌دارند. آنچه آنان از هستى درک کرده‌اند، چنان زيبا و شگفت است که نمى توان انتظار داشت در قالب الفاظى معمولى و گاه خشک و بى جان، بگنجد. نمي‌توان اين معاني گسترده و ژرف را قطعه قطعه کرد و هر بسته را در درون يک واژه، جاى داد. معناي زيباي تراويده از روح بلند و زيبا، قالب و واژه زيبا مي‌خواهد و براي پرده بر گرفتن از معانى رفيع و والا و نماياندن شعور عميق امامان، نياز است که ده‌ها ترکيب زباني با هاله‌ها و سايه‌هاي معنايي بسيار، به کار برده شود.
مانع ديگر،گستره و ژرفاى آگاهى امامان از غيب نامحسوس، و فاصله فراوان آنها با سطح درک و فهم مخاطبان است. ما به دنياى خاكى، خو كرده ايم و بايد از ره‌گذر همين دنياى محسوس، به دنياى معقول برسيم و ديده ها را دليل بر ناديده ها بگيريم و اين، همان جانْ مايه تشبيه است كه خود، جانْ مايه استعاره است. به دليل همين فاصله است که امامان، راه عالم برتر را از روزنه تشبيه به ما مى نمايانند و خيال ما را تا نزديک ملکوت بر مي‌كشند.


آسيب شناختِ حديث
218

23. بيان مجازي

برخي از احاديث معصومان، مانند بسياري از سخنان شيوا و فصيح ديگران، دربردارنده استعاره و کنايه‌اند. استعاره و كنايه، از گونه‌هاي پر‌کاربرد مجاز هستند. در مجاز و به ويژه استعاره، گونه‌اي جانشينىِ معنايى اتفاق مي‌افتد؛ يعنى به جاي کاربرد واژه در همان معناي معمولي و حقيقي‌اش، آن را براي يک معناي ديگر به کار مي‌برند. گويي که واژه و يا تركيبي از چند واژه را براى معنايى غير از معناى اوليه خود، به عاريه گرفته‌اند. مثلاً واژه «کوه» را که نخست براي نشان دادن پشته‌اي انبوه، بلند و سخت از خاک و سنگ، قرار داده شده، براي انساني استوار، شکيبا و مقاوم به کار مي‌برند. همان گونه که مي‌دانيد، تشبيهي در اين ميان موجود است؛ اما به آن تصريح نمي‌شود، گويي که اين فرد از مصداق‌هاي واژه «کوه» شده است. هرگاه «کوه» را براي قهرماني باايمان به عاريه بگيريم، با معناي اصلي وداع مي‌کنيم و «کوه» را جانشين نام و يا صفت آن شخص مي‌گردانيم. ۱ گونه هاى ديگر مَجاز و برخي از صنايع ادبى نيز کم و بيش، همين گونه‌اند و از اين رو، اگر يکي از اصطلاحات مجازي در کلام به کار رود، اما معناي حقيقي را در نظر آوريم، دچار مشکل و سوء فهم مي‌شويم. مجازها مايه شيرينى و زيبايىِ زبان‌اند؛ اما اگر مجاز و استعاره به کار ‌رفته، پيچيده و مرکّب از چند کلمه باشد، گاه در به دست آوردن معناى تركيب مجازي، ناکام مي‌مانيم؛ زيرا نمي‌توانيم با کنار هم نهادن ساده معناى يک يک كلمات، به معناي مجموع دست يابيم. در واقع، تعبير مجازى، گونه اى تركيب اصطلاحى است که از قانون مساوي نبودن «معناي مجموع کلمات» با «مجموع معناي يک يک کلمات» ۲ پيروي مي‌کند و از اين رو، معنايابي آن مصون از ‌خطا نيست.
آنچه کار را سخت‌تر و فهم مجازها را آسيب‌پذيرتر مي‌کند، پيدايش يک هاله معنايي در گرداگرد اين اصطلاح‌ها است. اين هاله معنايي در معناي اصلي واژه وجود ندارد، اما در گذر زمان و به ده‌ها دليل، با آن همراه شده است. ما واژه «آسمان» را براي همّت بلند به کار مي‌بريم؛ چون بلنداي نهفته در معناي حقيقي آسمان، گرداگرد لفظ آن را گرفته است و به همراه واژه «گل»، لطافت و نرمي نيز مي‌آيد و بوي خوش آن، همه کوچه جمله را، از آغاز نهاد تا پايان گزاره، در بر ‌مي‌گيرد. تشخيص اين هاله معنايي هنگامي مشکل‌تر مي‌‌شود که فرهنگِ به کار برنده آن، با فرهنگ مخاطب، متفاوت باشد؛ خواه اين تفاوت، نتيجه تفاوت زمان باشد و يا جغرافيا و نژاد. در اين حالت، سايه‌هاي معنايي واژه‌ها، درست فهميده نمي‌شود. براي نمونه، ما کلمه «شير» را براي توصيف انسان به کار مي‌بريم، اما از کاربرد واژه «شتر» در اين مقام به شگفت مي‌آييم و آن را توهين مي‌پنداريم؛ در حالي که شتر در فرهنگ عرب، همه چيز او است. باران و برف براي يک انسان مجاور قطب و يک انسان ساکن در صحرا، به يک اندازه محبوب نيست، همان گونه که آفتاب براي يک فرد اروپايي مطبوع است و براي يک انسان ساکن در خط فرضي استوا چنين نيست.

1.در كنايه، مى توان فرض كرد كه معناى حقيقى و اوّلى، هم‌زمان با معناى جديد و مجازي موجود باشد. اصطلاح «كثير الرَّماد» به معناى «فراوانىِ خاكسترِ خانه»، در همان حال که كنايه از مهمانى دادنِ پياپي و سخاوت بسيار صاحب‌خانه است، مى تواند حقيقى نيز باشد. اين اصطلاح در صحيح بخارى، ج ۱، ص ۱۷۱، ح ۴۴ و نيز صحيح مسلم، ج ۲، ص ۶۳۷، ح ۱۵ آمده است.

2.معناي واژه اول + معناي واژه دوم معناي (واژه اول + واژه دوم).

  • نام منبع :
    آسيب شناختِ حديث
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    زائر
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1389
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 297179
صفحه از 320
پرینت  ارسال به