30. اخباريگري
مفهوم و زمينه
اخباريگري از يک سو، پديدهاي تاريخي به شمار ميآيد و از سوي ديگر، مکتبي فقهي است که در حوزه علمي شيعه، عمري کوتاه داشته است. همان گونه که باورمندان و پيروان اين پديده زودگذر، در ميان دانشمندان شيعه فراوان نبودهاند،
گستره آن نيز محدود بوده است. از اين رو، در اين جا نيز به اشارهاي بسنده ميکنيم و از زاويه خاصّ برخورد و تعامل با حديث، به اين شيوه مينگريم. مقصود از اخباريگري در اينجا، آسانگيري در پذيرش حديث و تن زدن از کوشش پيگير و فراگير براي فهم حديث است. التزام شديد به ظاهر حديث و هراس از نقد محتواي حديث و حتي بررسي سند آن، کراهت از تفريع فروع و تطبيق اجتهادي حديث بر مصاديق نوپديد، و نيز گريز از رو در رو کردن مفاد حديث با علوم و مسائل روز، ريشه ها و جلوههاي ي برخورد اخباريگرايانه با حديث است. تن زدن از كاوشهاي فراگير در همه سطوح علمي، و فرار از پژوهش گسترده و گاه طاقت فرسا در زمينه هاي مرتبط، به فهم ساده و بسيطي از حديث منجر مي شود كه گاه در جامعه معاصر محدّث، خريداري ندارد؛ نه به كار كسي ميآيد، نه دردي را درمان ميکند، و نه در حلّ مسئله اي سودمند است، و چه بسا مشکلساز نيز ميشود.
پژوهش و كاوشهاي تاريخي، ادبي و علمي در عرصههاي مرتبط با محتواي هر حديث، تعميق آگاهي از آن را به ارمغان مي آورد و ما را به فهمي مقبول خواهد رساند که با لايه هاي دروني حديث، متناسب است و با ظاهر ابتدايي حديث نيز تعارضي ندارد؛ افزون بر اين، با پرسشهاي روز، سازگار است و به كار جامعه و رفع نياز کنوني هم مي آيد.
در واقع، اخباريگري، حالتي است كه موجب اجتناب پژوهشگر از چون و چرا كردن در روايت ميشود و غفلت از برخي عوامل تأثيرگذار بر صدور و نقل و فهم حديث ميگردد؛ مانند تحريف و تصحيف، و اسباب و فضاي صدور. همچنين، كمتوجهي به زمينه هاي جانبي و آگاهيهاي مرتبط با حديث، بازماندن از از طي مسيرِ گاه طولاني و پر پيچ و خم فهم حديث و احراز اعتبار آن، گرفتاري در ميان موانع بزرگي چون جمود و ساده نگري و يا قبول زودهنگام آنچه تنها نام روايت دارد، همگي از نتايج اخباريگري هستند و از اين رو، مانعي كلّي و بزرگ و عمومي در فهم حديث، به شمار مي آيد.
آن گاه که کثرت و تعدّد نقل حديث در کنار هياهوي جاعلان خبره، با تقدّس و احتياط محدّث روبه رو شود، او را با همه اجتهادها و نظرگاههاي درست و علمياش، به سوي پذيرش و توجيه برخي از روايتهاي غير مقبول سوق ميدهد؛ هرچند اندک بودن اين موارد، اندازه اين برخورد را در حدّ يک واکنش موضعي ـ و نه يک جريان فکري ـ نشان ميدهد.
آثار زيان بار اخباريگري، کم و بيش در فقه و حديث، ديده ميشود و همان گونه كه دشواري مباحث اصول فقه و راه پُر پيچ و خم و ناار مباحث مرتبط با فقه و اصول آن، برخي را از تفكّر اصولي و اجتهادي باز داشته، در عرصه حديث نيز همين نگرش، مانع كاويدن بطن و لايه هاي دروني حديث گشته است. آسيب اين آفت، آن گاه افزايش مييابد که اين تن زدن و کنار کشيدن، هاله اي از تقدّس بيابد و احترام به حديث، اين پندار را در ذهن محدّث اخباري به وجود آورد كه بررسي سند، نقد محتواي حديث و رويارو كردن آن با علوم بشري، در شأن حديث نيست، و همين پندار و خيال، موجب محروميت آنان از دستيابي به فهم برتر و ژرف تر شود.
گفتني است همه كساني كه به اخباري بودن مشهورند، لزوماً در همه موارد، چنين شيوهاي ندارند. ۱ اخباريگري طيفي با پهناي نسبي فراوان است و شدّت و ضعف آن، بستگي به شدّت و ضعف كاربرد ديگر آموزه ها در تعامل با حديث دارد؛ اعم از فرآوردههاي علم اصول فقه، رجال، دانش نقد، و فقه الحديث. به سخن ديگر، آنچه در خارج به وقوع پيوسته، مواردي انگشتشمار است که به دليل بزرگي شخصيت حديثي پژوهشگر، بارز گشته و به عنوان نمونههايي نادر، هماره از آنها ياد ميشود. ما دو سه نمونهاي را که سراغ داريم، ارائه ميکنيم.