4. توريه
مفهوم توريه
در کنار تقيه، توريه نيز ميتواند زمينهاي براي آسيب ديدن حديث در مرحله صدور شود. توريه به معناي پنهان داشتن حقيقت و در پس پرده نگاه داشتن حکم واقعي است. ۱ توريه کننده حقيقت را بيان نميکند، امّا دروغ نيز نميگويد و به ظرافت، سخني بر زبان ميآورد که شنونده، ظاهر آن را با عقيدهي خود مخالف نميبيند و گاه حتي آن را هماهنگ و موافق با خود ميپندارد. اين به واقع گونهاي بهرهگيري هوشمندانه از اين قابليت زبان است که ظاهر ابتدايي کلام ميتواند با مراد جدّي و نهفتهي آن متفاوت باشد و به سخن ديگر گاه معنايي را از سخن منظور داريم که ظاهر نيست، امّا سخن و متن تاب تفسير به آن را دارد. ۲
معصومان گاه ناگزير از همراهي ظاهري با پرسشگران متعصّب و اختلافافکن بودهاند و از اين رو براي کمتر به کار بردن تقيه، از توريه سود ميجستند.
امام صادق عليه السلام به کاربرد اين روش تصريح کرده است:
إنِّي لَأَتَکَلَّمُ بِالحَرفِ الواحِدِ، لِيَ فِيها سَبعُونَ وَجهاً، إن شِئتُ أَخَذتُ کَذا وَ إِن شِئتُ أَخَذتُ کَذا.»۳
سخني ميگويم که هفتاد احتمال معنايي دارد و هر کدام را خواستم منظور ميدارم.
امامان اين شيوه را افزون بر توانايي خود، بر زمينههاي مناسب و بسترهاي آماده زباني بنا نهاده و قابليت ذاتي و اقتضايي زبان را چنين گوشزد کردهاند:
«أَنتُم أَفقَهُ النّاسِ إذا عَرَفتُم مَعانيَ کَلِماتِنا، إنَّ الکَلِمَةَ لَتَنصُرِفُ عَلي وُجوهٍ، فَلَوشاءَ إنسانٌ لَصَرَفَ کَلامَهُ کَيفَ شاءَ وَ لا يکذِبُ»؛
شما فهيمترين مردمان هستيد هرگاه که معاني سخنان ما را بدانيد. سخن بر صورتهاي گوناگوني ميچرخد و اگر انساني بخواهد، سخنش را هرگونه بخواهد ميچرخاند بيآن که دروغ بگويد.
امامان ياران و راويان خود را نيز به اين شيوه سفارش نمودند و رفتار و سخنان توريهآميز آنان را تأييد و تشويق کردند. ۴ نمونه تاريخي مورد استناد امامان در اين باره، توريه ماهرانه حزقيل، مؤمن آل فرعون است. سخن چينان، يکتاپرستي حزقيل را به گوش فرعون رساندند و چون او و خبرچينان نزد فرعون گرد هم آمدند، فرعون پرسيد: خداي تو کيست؟
حزقيل به جاي پاسخگويي صريح و مستقيم گفت: از ايشان بپرس خداوند، روزي دهنده و دور کنندهي سختيهايشان کيست؟ فرعون پرسيد و هنگامي که آنها پاسخ دادند: فرعون خالق و رازق و سامان دهندة ما است، حزقيل گفت: خداي من، خداي ايشان و روزي رسان من، نيز روزي دهندة ايشان است.
با دقت در سخنان حزقيل، ميفهميم که او نگفت: خداي من، همان خدايي است که اينها بر زبان ميآورند، بلکه خداي واقعي و حقيقي آنان را مقصود نمود و فرعون را قانع کرد. او بدون آن که شرک ورزد و يا دروغ بگويد، توريه کرد و خود را از چنگال فرعون رهانيد. ستمکاري که ساحران ايمان آورده را به دار آويخت و دست و پايشان را بريد. ۵
اين شيوه موجب ميشود ما هنگام رويارويي با احاديثي که به ظاهر با مباني اعتقادي و يا عملي معصومان معارض و مخالف است، احتمال معنايي دورتر و توريه نهفته در حديث را از نظر دور نداريم و در پي کشف مقصود واقعي حديث باشيم. در اينجا نيز ـ بسان تقيه ـ نبايد افراط کنيم و شيوهاي را که گاه به گاه و از سر نياز و به ندرت به کار رفته، روشي فراگير و هميشگي بپنداريم و به دلخواه، در معاني ظاهري و مفاهيم عرفي دست ببريم. يک مطالعه اجمالي در فقه و شروح حديث، مؤيد اندک بودن کاربرد توريه است. ما تنها به ذکر يک نمونه و ارائه نشاني چند حديث که برخي فقيهان مفهوم آنها و يا يکي از احتمالات معنايي آنها را توريه دانستهاند، بسنده ميکنيم و به بحثهاي دقيق و فنّي فقهي نميپردازيم. ۶
1.خليل فراهيدي، توريه را اينگونه تعريف کرده است: «اخفاء الخبر و عدم إظهار السرّ»؛ العين، ج ۸، ص ۳۰۱، مادّهي «وري». گفتني است توريه با کنايه متفاوت است. در کنايه، هر دو معناي دور و نزديک ميتوانند با هم موجود و مقصود باشند ماننند «کثير الرماد» که در روزگار گذشته براي شخص سخاوتمند بهکار ميرفته است، اما در توريه، تنها معناي بعيد کلام، مقصود صاحب سخن است. افزون بر اين، در کنايه لازم نيست، يکي از دو معنا دور از ذهن باشد، اما در توريه بايد چنين باشد تا مخاطب به آن نرسد و يا دير بفهمد و برنياشوبد. همين تفاوت موجب ميشود که در کنايه، ميان دو معناي دور و نزديک ،انتقال صورت بگيرد، اما در توريه چنين نباشد.
2.تعريف توريه در برخي کتابهاي اصول فقه چنين است: المشهور أنّها عبارة عن إلقاء الکلام الظاهر في معني، و إرادة خلاف ظاهره مع إخفاء القرينه علي الخلاف؛ منية الطالب، نجفي خوانساري، ص ۳۸۸، و ر.ک: المکاسب المحرمه، امام خميني، ج۲/ ص ۳۹ ـ ۴۶.
3.بصائر الدرجات، محمد بن حسن صفار قمي، ص ۳۴۹، ج۳.
4.ر.ک: جامع احاديث الشيعة، طباطبايي بروجردي، ج ۱۴، ص ۵۲۴، ح ۳۳۱۴: درباره « عشره مبشره» و نيز تفسير منسوب به امام حسن عسکري، عليه السلام ص ۳۶۲، در باره [خيراناس بعد النّبي].
5.ر.ک: جامع احاديث الشيعه، همان.
6.براي آگاهي از چند نمونه فقهي ر.ک: مفتاح الکرامه، سيد جواد عاملي، ج ۶، ص ۵۰۴: درباره افزوده «الصلاة خير من النوم» به اذان، الحدائق الناضرة، ج۱۹، ص ۳۸۷: در باره سخن امام علي عليه السلام: «لو کنت فعلت لرجمتک»، مصباح الفقيه، همداني، ج ۱، ص ۳۳۸، در باره حدّ زماني نفاس، خوني که زن پس از وضع حمل ميبيند، و ج ۳، ص ۱۴۵: ذيل بحث مصرف خمس.