نمونه
يک مثال ساده و غيرفقهي در اين باره، حديث تهديدآميز امام صادق عليه السلام خطاب به يکي از غلامان خويش است. گويي غلام حضرت، کاري ناروا مرتکب ميشود و يا در انجام وظيفه کوتاهي مينمايد. از اين رو امام به وي ميفرمايد:
«لإن انتَهَيتَ، و إلّا ضَرَبتُکَ ضَربَ الحِمارِ».۱
يا چنين نکن و يا تو را ميزنم آن گونه که درازگوش را ميزنند.
لحن اوليه اين کلام، تهديدآميز است و صدورش از امام معصوم دور مينمايد و هرچند در بازداشتن غلام از کار نادرستش مؤثر است، اما اگر امام آن را اجرا نکند، گونهاي کذب مينمايد و اگر اجرا کند، با شفقت امام سازگار نمينمايد. اما چون تحقيق کنيم، ميفهميم که «ضرب الحمار»، اشاره به تنبيه خفيف و نه شديد دارد. راوي از امام ميپرسد: زدن درازگوش به چه معناست؟ و امام پاسخ ميدهد:
إنَّ نوحاً عليه السلام لَمّا دَخَلَ السَّفينَةَ مِن کُلِّ زَوجَينِ اثنَينِ جاءَ إِلَي الحِمارِ فَأَبي اَن يدخُلَ فَأَخَذَ جَريدَةً مِن نَخلٍ فَضَرَبَهُ ضَربَةً واحِدَةً وَ قالَ لَهُ: عَبسا شاطانا، اَي: اُدخُل يا شِيطانَ.
حضرت نوح هنگامي که يک جفت از هر گونه حيواني را وارد کشتي کرد، به سوي درازگوش رفت تا آن را نيز ببرد، اما درازگوش سرپيجي کرد. حضرت نوح شاخهاي از درخت خرما برداشت و با آن يک ضربه به حيوان نواخت و به او گفت: وارد شو اي شيطان.