77
آسيب شناختِ حديث

مقلوب سندي

اين نوع مقلوب، در جايي است که اسم يک راوي با راوي ديگري از همان سند، يا اسم راوي با اسم پدرش و...، جا به جا شده باشد؛ مثلاً «سعيد بن مغيره» به «مغيرة بن سعيد» تبديل شده باشد. ۱ بيشتر قلب‌هاي رخ‌داده، سندي‌اند. نمونه‌هايي از مقلوب سندي را مي‌توان چنين بر شمرد: ۲
در تفسير قمي، سند روايتي از امام صادق عليه السلام، چنين ذکر شده است:
أخبَرَنا أحمدُ بنُ إدريسَ، قال حدّثَنا محمدُ بنُ أحمدِ بنِ عيسي، عَن علي بنِ الحَکَمِ، عَن الحُسَينِ بنِ أبي العَلاءِ، عَن أبي عبدالله... . ۳
اين در حالي است که نام راوي دوّم، مقلوب شده و درست آن، «أحمد بن محمد بن عيسي» است. ۴

1.الرواشح السماوية، ص ۲۷۶؛ مقباس الهداية، ج ۱، ص ۳۹۲.

2.برگرفته از: دانش دراية الحديث، رباني، ص ۲۰۲.

3.تفسير القمي، ج ۲، ص ۵۲.

4.آيت‌الله خويي به اين نکته اشاره کرده است؛ معجم الرجال، ج ۱۵، ص ۱۷. البته مصحّح کتاب نيز بر اين اساس آن را با قلاب مشخص کرده است.


آسيب شناختِ حديث
76

گونه‌ها و نمونه‌ها

حديث مقلوب، با توجه به مکان وقوع قلب در حديث، به دو قسم «مقلوب متني» و «مقلوب سندي» تقسيم مي‌شود.

مقلوب متني

اين نوع قلب، در جايي است که کلمه‌اي از يک متن با کلمه ديگري از همان متن، جا به جا شده باشد. براي نمونه، کليني روايتي را اين‌گونه نقل کرده است:
رُوِيَ عن النبي أنّه قال: «اضرِبُوها عَلَي النِّفارِ وَلا تَضرِبُوها عَلَي العِثارِ».۱
از پيامبر اکرم روايت شده است که [در باره حيوانات] فرمود: «آنها را به دليل فرار کردن، بزنيد؛ ولي به دليل لغزيدن، نزنيد».

همين روايت را شيخ صدوق، به عکس آن گزارش کرده است:
رُوِي أنّه (أي أنَّ أبا ‌عبد الله عليه السلام) قالَ: «اضرِبُوها عَلَي العِثارِ وَلا تَضرِبُوها عَلَي النِّفارِ... ».۲
از امام صادق عليه السلام روايت شده است که: «آنها (حيوانات) را به دليل لغزيدن، بزنيد؛ ولي آنها را به دليل فرار کردن، نزنيد».

در اين روايت، دو کلمه «العِثار» و «النِّفار»، جا به جا شده‌اند که ظاهراً نقل صدوق، مقلوب و نقل کليني درست است.
نمونه ديگر از قلب متني، عبارت «فَلْيَضَعْ خَدَّه على كَفِّه» در اين حديث است:
عَنْهُ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أبِي عبد الله عليه السلام قَالَ: «إِذَا ذَكَرَ أَحَدُكُمْ نِعْمَةَ اللهِ عَزَّ وَجَلَّ فَلْيَضَعْ خَدَّهُ عَلَى التُّرَابِ شُكْراً للَهِ فَإِنْ كَانَ رَاكِباً فَلْيَنْزِلْ فَلْيَضَعْ خَدَّهُ عَلَى التُّرَابِ وَإِنْ لَمْ يَكُنْ يَقْدِرُ عَلَى النُّزُولِ لِلشُّهْرَةِ فَلْيَضَعْ خَدَّهُ عَلَى قَرَبُوسِهِ وَإِنْ لَمْ يَقْدِرْ فَلْيَضَعْ خَدَّهُ عَلَى كَفِّهِ ثُمَّ لْيَحْمَدِ اللهَ عَلَى مَا أنْعَمَ عَلَيْهِ».۳
يونس بن عمار از حضرت صادق عليه السلام روايت کرده که فرمود: «هرگاه يکي از شما نعمتي از خداوند (عزّ وجل) را به ياد ‌آورد، براي سپاس‌گزاري خداوند، گونه‌اش را بر خاک بگذارد، و اگر سواره هم بود، فرود آيد و گونه خود را بر خاک بگذارد و اگر از بيم شهرت نمي‌تواند فرود آيد، گونه‌اش را بر بر آمدگي زين بگذارد و اگر نتوانست، گونه‌اش را بر کف دستش بگذارد و خداوند را [به هر حال]، بر نعمت‌هايش شکر گويد».

به گفته حاشيه‌نويسان کافي، عبارت برخي از نسخه‌ها، چنين است: «فَلْيَضَعْ كَفَّه على خَدِّه؛ کف دستش را روي گونه‌اش بگذارد...». ۴

1.الکافي، ج ۶، ص ۵۳۸.

2.الفقيه، شيخ صدوق، ج ۲، ص ۲۸۶.

3.الكافي، ج ۲، ص ۹۸، ح ۲۵.

4.همان، پاورقى صفحه ۹۸.

  • نام منبع :
    آسيب شناختِ حديث
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    زائر
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1389
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 297274
صفحه از 320
پرینت  ارسال به