گونهها و نمونهها
حديث مقلوب، با توجه به مکان وقوع قلب در حديث، به دو قسم «مقلوب متني» و «مقلوب سندي» تقسيم ميشود.
مقلوب متني
اين نوع قلب، در جايي است که کلمهاي از يک متن با کلمه ديگري از همان متن، جا به جا شده باشد. براي نمونه، کليني روايتي را اينگونه نقل کرده است:
رُوِيَ عن النبي أنّه قال: «اضرِبُوها عَلَي النِّفارِ وَلا تَضرِبُوها عَلَي العِثارِ».۱
از پيامبر اکرم روايت شده است که [در باره حيوانات] فرمود: «آنها را به دليل فرار کردن، بزنيد؛ ولي به دليل لغزيدن، نزنيد».
همين روايت را شيخ صدوق، به عکس آن گزارش کرده است:
رُوِي أنّه (أي أنَّ أبا عبد الله عليه السلام) قالَ: «اضرِبُوها عَلَي العِثارِ وَلا تَضرِبُوها عَلَي النِّفارِ... ».۲
از امام صادق عليه السلام روايت شده است که: «آنها (حيوانات) را به دليل لغزيدن، بزنيد؛ ولي آنها را به دليل فرار کردن، نزنيد».
در اين روايت، دو کلمه «العِثار» و «النِّفار»، جا به جا شدهاند که ظاهراً نقل صدوق، مقلوب و نقل کليني درست است.
نمونه ديگر از قلب متني، عبارت «فَلْيَضَعْ خَدَّه على كَفِّه» در اين حديث است:
عَنْهُ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أبِي عبد الله عليه السلام قَالَ: «إِذَا ذَكَرَ أَحَدُكُمْ نِعْمَةَ اللهِ عَزَّ وَجَلَّ فَلْيَضَعْ خَدَّهُ عَلَى التُّرَابِ شُكْراً للَهِ فَإِنْ كَانَ رَاكِباً فَلْيَنْزِلْ فَلْيَضَعْ خَدَّهُ عَلَى التُّرَابِ وَإِنْ لَمْ يَكُنْ يَقْدِرُ عَلَى النُّزُولِ لِلشُّهْرَةِ فَلْيَضَعْ خَدَّهُ عَلَى قَرَبُوسِهِ وَإِنْ لَمْ يَقْدِرْ فَلْيَضَعْ خَدَّهُ عَلَى كَفِّهِ ثُمَّ لْيَحْمَدِ اللهَ عَلَى مَا أنْعَمَ عَلَيْهِ».۳
يونس بن عمار از حضرت صادق عليه السلام روايت کرده که فرمود: «هرگاه يکي از شما نعمتي از خداوند (عزّ وجل) را به ياد آورد، براي سپاسگزاري خداوند، گونهاش را بر خاک بگذارد، و اگر سواره هم بود، فرود آيد و گونه خود را بر خاک بگذارد و اگر از بيم شهرت نميتواند فرود آيد، گونهاش را بر بر آمدگي زين بگذارد و اگر نتوانست، گونهاش را بر کف دستش بگذارد و خداوند را [به هر حال]، بر نعمتهايش شکر گويد».
به گفته حاشيهنويسان کافي، عبارت برخي از نسخهها، چنين است: «فَلْيَضَعْ كَفَّه على خَدِّه؛ کف دستش را روي گونهاش بگذارد...». ۴