123
در پرتوِ حديث

در قرن يازدهم ، فخر الدين بن محمّد علىّ خفاجى ، مشهور به طُريحى (م 1087 ق) كه از شيعيانِ ادبْ آموخته و سيراب شده از علم صحيح اهل بيت عليهم السلام بود ، كوششى بزرگ را آغاز كرد. او به تحقيق در واژه هاى ناآشناى قرآن و حديث پرداخت ، و در پى ده ها سال تلاش علمى و تأليف چهل كتاب در دانش هاى گوناگون ، موفق شد در آخرين دهه عمر پربارش ، كتاب مجمع البحرين و مطلع النيّرين را به پژوهشگران و كاوشگران حديث اهل بيت عليهم السلام عرضه كند. او افزون بر شرح و تفسير واژه هاى مبهم قرآن و حديث ، گاه تاريخچه اى از پيامبران ، محدّثان ، دانشمندان ، پادشاهان و حتّى مكان ها به دست داد ، و با توضيح عقايد و فرقه ها ، كتاب خود را به يك دائرة المعارف كوچك شيعى ، تبديل نمود .
او در تدوين مجمع البحرين ، از همه كتاب هاى مهم غريب الحديث ، لغت ، تفسير و دانش فراوان و اندوخته علمى خود سود برد ۱ ، و در ترتيب واژه ها ، از روش جوهرى در الصحاح ، اقتباس كرد ، و آنها را مطابق مادّه كلمه و بر طبق حرف آخر ، ترتيب الفبايى داد. او براى آسان كردن دستيابى مراجعه كنندگانى كه از علم صَرف و اشتقاقْ اطّلاع چندانى نداشتند ، حرف همزه و الف منقلب از واو و ياء را يكسان به شمار آورد ، و همه كلمات مهموز اللام و ناقص را در حرف «الف» كتاب ، جاى داد. طريحى ، در تفسير و شرح حديث و واژه هاى غريب آن ، به خاستگاه آنها هم نظر داشته و تلاش كرده است خود را از تفسيرهاى متكرّر ، ولى بدون سند و اعتبار كه ساخته و پرداخته اخبارگويان و قصّه پردازان ـ و نه گفته راويان وحى ـ است ، دور نگه دارد. ۲ او همچنين بر اساس بهره گيرى از علم اهل بيت عليهم السلام ، گاه مصداق هاى منطبق شده را ، به عنوان معانى واژه ها ذكر مى كند. ۳

1.براى نمونه ، بنگريد : مواد «جدا» ، «ثوا» ، «دوا» ، «طوق» ، «ترك» ، «ضلّ» ، «عسقل» ، «لطم».

2.بنگريد : واژه هاى حطيم و ملتزم .

3.بنگريد : واژه نور و تطبيق آن بر امامان عليهم السلام .


در پرتوِ حديث
122

كار زيبا و ابتكارى ، جاى زيادى براى كتاب هاى بزرگ بعدى همچون كتاب ده جلدى ابن حاجب (م 646 ق) نگذاشت ، و حتى كتاب ديگر خود ابن اثير ، يعنى منال الطالب فى شرح طوّال الغرائب را ، سال ها در بوته فراموشى و گمنامى باقى گذارد و از اين رو ، تلاش هاى پس از او چيزى جز تلخيص و تذييل النهاية او نيست. مى توان گفت كه در زمينه احاديث نبوى ، كتاب النهاية براى آنان كه قصد اجتهاد و تتبّع و تحقيق در لغت را ندارند و تنها به معنايى مناسبِ عبارت و تفسيرى هماهنگ با مقصود گوينده نياز دارند ، كارآمدترين است ، امّا اين تلاش ها ، خلأ بزرگ مربوط به روايات منقول از اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام را پر نمى ساخت؛ چه روايت هايى كه مستقيماً از خود امامان عليهم السلام صادر گشته بود ، و چه آنها كه تنها از طريق امامان عليهم السلام به ما رسيده بود و آنها از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله نقل كرده بودند.
امامان عليهم السلام ، سلسله طلايى حديث پيامبر صلى الله عليه و آله بودند و از ديگران ، به آنچه جدّشان داشته ، اَدرى و اعلم بودند. نقل آنان ، به گواهى حديث هاى رسيده به ما ، صحيح تر و موجزتر بود و اعتبارى افزون تر و غيرقابل مقايسه با احاديثِ گذر كرده از حلقه منفصلِ نقل شفاهى (در دهه هاى نخستينِ تاريخ حديث) داشت. از اين رو ، استخراج واژه هاى غريب در گفته هاى آن بزرگواران ، در همه زمينه هايى كه سخن رانده بودند (و به ويژه در نيايش ها و مناجات ها كه لحنى وارهيده از سخنان معمول دارد) ، نيازى ضرورى بود ، ولى با كمال اندوه ، مهجوريت كلّى و علمى اهل بيت عليهم السلام و كمبود امكانات جوامع شيعى (به سبب سلطه حكومت هاى جور) ، اين كار را از بسيارى پوشيده داشت و بر برخى ديگر ، گران و ناممكن مى نمود. شايد بتوان پيدايش كتاب هاى بزرگ لغت ، و تدوين الفبايى جوامع لغت (همچون الصحاح جوهرى ، لسان العرب و تاج العروس) ، و احتواى برخى از آنها ۱ بر واژه هاى غريب حديث و كتاب هاى آن را ، عاملى ديگر در اقدام نكردن به رفع اين نياز دانست ، نيازى كه رفع آن ، ده قرن به طول انجاميد ، و انديشه اسلامى را از بار معنايى گران سنگ و نهفته در تعابير اهل بيت عليهم السلام ، محروم گذارد.

1.همچون لسان العرب كه النهاية ابن اثير را در بردارد.

  • نام منبع :
    در پرتوِ حديث
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1389
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 302872
صفحه از 410
پرینت  ارسال به