163
در پرتوِ حديث

مى شمرد و سپس به عنوان يك احتمال ، از معناى مجازى سخن مى گويد. متن سخن مجلسى چنين است: «الظاهر أنّ الشكاية على الحقيقة ، و يمكن أن تكون مجازا».۱ ظاهراً شكوه ، به همان معناى حقيقى است ، هر چند ممكن است معناى مجاز مقصود باشد. گفتنى است اين متن ، غير از حديث منسوب به پيامبر است كه در روز قيامت از مهجور بودن قرآن نزد امتش شكايت مى كند و نعمانى آن را در كتاب غيبت نقل كرده است ۲ .
مثال جالب توجه ديگر ، عكس اين حالت است و آن ، تشبيه جاندار به بى جان است . حديث ، آن گونه كه شيخ صدوق روايت مى كند ، چنين است : «الناس معادن كمعادن الذهب و الفضّة» ،۳ مردم معدن هايى [ متفاوت ] چون معادن طلا و نقره هستند.
مجلسى رحمه الله تشبيه ظريف آن را مى گشايد و مى گويد : «والتعبير بالمعدن لما فيهم من القابليات و الحكمة اقتضت أن لا يكونوا سواء»۴ ؛ تعبير [ كردن از مردم ] به معدن به خاطر آن است كه انسان ها استعدادهايى [ متفاوت ] دارند و حكمت اقتضا مى كند كه مانند هم نباشند ( ؛ همانند معادن طلا ، نقره ، آهن ، نمك و... كه متفاوت اند) .
مثال پايانى ، مربوط به عقبه ها و موانع برزخ و قيامت است . مجلسى در ذيل شرح بخشى از حديث ، وصيّت امام على عليه السلام كه به فرزندش محمّد بن حنفيّه مى گويد :
واعلم أنّ أمامك مهالك و مهاوىَ و جسورا و عقبة كؤودا لا محالة؛بدان كه پيش رويت مهالك و پرتگاه ها و پل ها و گردنه هاى صعب العبورى است كه ناگزير بايد از آنها فرود آيى.
آن را ابتدا واژه به واژه و به ترتيب به معناى «عذاب قبر و سؤال منكر و نكير» ، «هراس هاى روز قيامت» ، «گذرگاهى كه بر روى جهنم كشيده شده» و «گردنه اى دشوارگذر كه در صراط است از صعود تا فرود» تفسير مى كند و سپس مى گويد :
ويمكن أن يكون الجميع استعارة عن أهوال ما بعد الموت؛۵

1.روضة المتقين ، ج ۱۳ ، ص ۱۳۲ .

2.الغيبة ، ص ۴۶ .

3.كتاب من لا يحضره الفقيه ، ج ۴ ، ص ۳۸۰ ، ح ۵۸۲۱ .

4.روضة المتقين ، ج ۱۳ ، ص ۲۴ .

5.همان ، ج ۱۳ ، ص ۵۵ .


در پرتوِ حديث
162

شيخ صدوق حديثى ديگر را نقل مى كند كه گويى كعبه جان دارد و مانند ما انسان ها از بوى بد ناراحت مى شود . ما متن حديث را مى آوريم و سپس نظر مجلسى رحمه اللهرا بيان مى كنيم .
وروى أنّ الكعبة شكت إلى اللّه عزّ وجلّ ما تلقى من أنفاس المشركين ، فأوحى اللّه تعالى إليها: قرّى يا كعبة ، فإنّى مبدلك بهم قوما يتنظّفون بقضبان الشجر ، فلمّا بعث اللّه عزّ وجلّ نبيّه محمّدا صلى الله عليه و آله نزل عليه روح الأمين جبرئيل عليه السلام بالسواك۱.
مجلسى رحمه الله به درستى ، اين حديث را نيازمند توجيه و شرح مى بيند و مى گويد :
وحملت على التجوّز بأنّه لمّا كان تعظيم الكعبة بأىّ وجه كان من الواجبات و الطواف مع الرائحة الكريهة عنده مخالف لتعظيمه ، فكأنّه اشتكى؛۲اين حديث حمل بر مَجاز مى شود؛ براى اين كه وقتى بزرگداشت كعبه به هر طريقِ ممكن واجب ، و طواف با بوى نامطبوعْ مخالف بزرگداشت و تعظيم كعبه باشد ، [ در صورتْ طواف با بوى نامطبوع ] گويى كعبه شكايت كرده است .
گفتنى است مجلسى احتمال واقعى بودن چنين شكايتى را از نظر دور ندارد و بنا به آيه « تُسَبِّحُ لَهُ السَّمَـوَ تُ السَّبْعُ وَ الْأَرْضُ وَ مَن فِيهِنَّ وَ إِن مِّن شَىْ ءٍ إِلَا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لَـكِن لَا تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ إِنَّهُ كَانَ حَلِيمًا غَفُورًا » ، شعور را براى كعبه اثبات و به تبع آن ، شكايت به خداوند را مى تواند امرى حقيقى و نه مجازى فرض مى كند .
همين كاربرد مجازى شكايت ، براى مسجد بدون نمازگزار و قرآن بدون قارى نيز به كار رفته است. مجلسى از امام صادق عليه السلام حديثى مى آورد كه مى گويد :
ثلاثة يشكون إلى اللّه عزّ وجلّ : مسجد خراب لا يصلّى فيه أهله ، و علم بين جهّال ، و مصحف معلّق قد وقع عليه الغبار لا يُقرأ فيه؛۳سه چيز به خداى عز و جل شكوه كنند: مسجدى خراب كه اهلش در آن نماز نخوانند و دانشمندى [ گرفتار ] در ميان عده اى نادان و قرآنى كه كنار گذاشته شده و غبار رويش را گرفته باشد و كسى آن را نخواند.
مجلسى رحمه الله در اينجا نيز در آغاز ، معناى ظاهرى اين حديث را مقبول و حقيقى

1.همان ، ج ۱ ، ص ۵۵ ، ح ۱۲۵ .

2.روضة المتقين ، ج ۱ ، ص ۱۷۸ .

3.الكافى ، ج ۲ ، ص ۶۱۳ ، ح ۳ ؛ روضة المتقين ، ج ۱۳ ، ص ۱۳۱ .

  • نام منبع :
    در پرتوِ حديث
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1389
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 302830
صفحه از 410
پرینت  ارسال به