231
در پرتوِ حديث

حيلتى ، و كسى بگويد: الان پشتم شكست و اميدم نااميد شد و چاره از دستم رفت ، جايز نيست ، براى آن كه اميدم نااميد شد در عبارت امام نيست و قلّت حيلتى يعنى : چاره ام كم شد ، نه از دستم رفت؛ مگر آن كه صريحاً بگويد كه امام قريب به اين مضامين فرموده يا به عنوان زبان حال بخواند». 1
علّامه شعرانى رحمه الله تغييرات لفظى را به شرط عدم تدليس مى پذيرد و هوشمندانه آن را با اختصار و تفصيل متفاوت مى بيند. امرى كه بسيارى آن را با نقل معنا خلط كرده و يكسان پنداشتند. او در متنى مفصّل اين مسئله را شكافته و نمونه هايى ارائه داده است. ما در اينجا نيز عين سخنان او را مى آوريم:
«تغيير الفاظ حديث بطورى كه معنى محفوظ باشد و تدليس نشود ، ضرر ندارد مانند ضمير بجاى ظاهر و ظاهر بجاى ضمير آوردن و مقدّر را مذكور ساختن و لفظى را به مرادف يا قريب المعنى تبديل كردن مثل (انكسر) به (انقصم) و همچنين مختصر يا مفصّل كردن بطورى كه معنى تغيير نكند ، جائز است. مثلاً «يا أيّها الذين آمنوا» را به (اى مؤمنين) و (يا ابناء الدنيا) را به (اى كسانى كه فريب دنيا و مال دنيا را خورديد) و هكذا. تغيير لفظ حقيقى به مجازى يا مجازى به حقيقى كه معنى را تغيير ندهد و تدليس نشود ، جايز است. مثلاً (يداه مبسوطتان) را گويى (خداوند عالم ، جواد است) يا بالعكس و همچنين تغيير صيغه ماضى به مضارع و بالعكس در صورتى كه از زمان منسلخ باشد مثل «كان اللّه عليماً حكيماً» » . 2

دليل جواز نقل معنا

الف ـ تجويز امامان عليهم السلام

نخستين دليل بر جواز نقل معنا ، تجويز امامان عليه السلام نسبت به اين شيوه است. كلينى ، دو روايت صريح در اين باره نقل كرده است. در روايت نخست محمّد بن مسلم مى گويد :
قلت لأبى عبداللّه عليه السلام : أسمع الحديث منك فأزيد و أنقص؟ قال : أن كنت تريد معانيه فلا بأس؛ 3 به امام صادق عليه السلام عرض كردم : «حديث را از شما مى شنوم و سپس [هنگام

1.همان .

2.همان ، ص ۳۵۵.

3.كافى ، ج ۲ ، ص ۵۱ ، ح ۲.


در پرتوِ حديث
230

و آنگاه مثال مى زند و مى گويد:
«اَلا ترى اَنّ مفاد قولنا : رأيت انساناً يضرب اسداً ، و رأيت بشراً يضرب ليثاً . و ديدم آدمى را كه مى زد شير را» ، واحد من غير تفاوت .۱آيا نمى بينى كه مفهوم سخن ما به عربى با مفهوم سخن ما به فارسى ، يكسان است و تفاوتى ندارد ؟
امّا علّامه شعرانى رحمه الله اين مثال را نيز ، نمونه واقعى براى نقل معناى حديث نمى داند ۲ ، زيرا آن را جايگزينى الفاظ مترادف مى داند . او برگرداندن واژه ها را به زبانى ديگر ، چيزى جز تبديل به واژه هم معنا و مترادف نمى داند كه با تغيير كلّى عبارت و قالب كه معمولاً در نقل معنا صورت مى گيرد تفاوت دارد. گفتنى است مخالفت علّامه شعرانى با تفسير نقل معنا به اينگونه تغييرات ساده لفظى ، از آن رو است كه مفهوم نقل معنا را گسترده تر از يك تغيير لفظى مى داند ؛ نه آن كه تغيير لفظى و تبديل به الفاظ مترادف و ترجمه حديث را به زبان ديگر مورد خدشه قرار دهد و از نظرش غيرمجاز باشد .

جواز نقل معنا از ديدگاه علّامه شعرانى

علّامه شعرانى به صراحت ، نقل معنا را جايز مى شمرد و مانند بيشتر عالمان شيعه نقل لفظى و بدون تغيير را واجب نمى شمرد . او نظر خود را در ترجمه نفس المهموم به صراحت ، و در حاشيه اش بر شرح ملّا صالح ، هر كجا كه مناسب بوده با اشاره بيان كرده است. عبارت صريح ، سليس و فارسى او در نفس المهموم چنين است :
«واجب نيست عين الفاظ حديث را نقل كردن ، بلكه نقل به معنا هم جايز است ، اگر موجب تدليس نشود ، يعنى ناقل صريحاً بگويد: نقل به معنا كرده ام ، يا عادت بر آن جارى باشد مانند نقل احاديث در منابر به زبان غير عربى». 3
ايشان در يكى دو سطر بعد شرط نقل به معنا را چنين بيان مى دارد:
«در نقل حديث به معنا شرط است كه حاصل مضمون حديث محفوظ بماند و چيزى بر آن افزوده و كاسته نگردد ، مثلاً اگر امام بفرمايد : الآن انكسر ظهرى وقلّت

1.شرح ملّا صالح بر كافى ، ج ۲ ، ص ۲۵۵ و ۲۵۶.

2.همان ، ص ۲۵۵ ، حاشيه ۲.

3.ترجمه نفس المهموم ، ص ۳۵۵.

  • نام منبع :
    در پرتوِ حديث
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1389
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 302839
صفحه از 410
پرینت  ارسال به