شعر
شعر نيز در ايجاد ارتباط ذهني با مخاطب، سريع و آسان عمل مي کند و از اين رو، مانند مثلها، در لابلاي سخن از آنها استفاده مي شود. شعر به سبب ارائه يک صورت خيالبرانگيز، مخاطب را با بسياري از دانسته ها و نهفته هاي ذهنى او مرتبط مي کند و از اين طريق، تصويري ظريف و لطيف را از واقعيت به نمايش مي گذارد و مانند نقاشي ماهر و دقيق، او را به حقيقت، بينا مي گرداند. هرگاه ما بتوانيم اين تصوير ظريف را در ذهن خود احضار کنيم، مي توانيم به کمک آن، معناي اصلي و مقصود حقيقي گوينده را کشف کنيم. به واقع شعر يک قرينه بزرگ داخلي مي شود که بر بقيه سخن نور مي افشاند و ناگفته هاي گوينده را روشن و مقصود نهفته او را مفهوم ميکند. حديث زير نمونه استشهاد امامان به شعر است.
نَجْمُ بْنُ حُطَيمٍ الغَنْويِِّّ عن أبيجعفرٍ عليه السلام قال:
اَلْيأسُ مِمّا في أيدِي النّاسِ عِزُّ الْمُؤمِنِ في دينِهِ، أوَما سَمِعْتَ قَوْلَ حاتِمٍ:
«إذا ما عَزَمْتَ الْيأسَ ألفَيتَهُ الْغِنيإذا عَرَََّفَتَهُ النَّفْسَ، و الطَّمَعُ الْفَقْرُ».۱
نجم بن حطيم غنوي از امام باقر عليه السلام نقل ميکند:
نااميدي از آنچه در دست مردم است، موجب عزت مؤمن ميشود. آيا اين سخن حاتم را نشنيدهاي که: «چون چشم طمع از مردم برکندي، آن را توانگري مييابي، هنگامي که به نفس بفهماني که طمع يعني فقر».
تعليل امام ۲
يکي از ديگر قرينه هاي مؤثر در فهم حديث، علتِ آوردهشده در صدر و ذيل آن است؛ علتي که گوينده حديث حکم خود را به آن مستند کرده است. اين علتها، که بيشتر