107
درسنامه فهم حديث

شعر

شعر نيز در ايجاد ارتباط ذهني با مخاطب، سريع و آسان عمل مي کند و از اين ‌رو، مانند مثلها، در لابلاي سخن از آنها استفاده مي شود. شعر به سبب ارائه يک صورت خيال‌برانگيز، مخاطب را با بسياري از دانسته ها و نهفته هاي ذهنى او مرتبط مي کند و از اين طريق، تصويري ظريف و لطيف را از واقعيت به نمايش مي گذارد و مانند نقاشي ماهر و دقيق، او را به حقيقت، بينا مي گرداند. هر‌گاه ما بتوانيم اين تصوير ظريف را در ذهن خود احضار کنيم، مي توانيم به کمک آن، معناي اصلي و مقصود حقيقي گوينده را کشف کنيم. به واقع شعر يک قرينه بزرگ داخلي مي شود که بر بقيه سخن نور مي افشاند و ناگفته هاي گوينده را روشن و مقصود نهفته او را مفهوم مي‌کند. حديث زير نمونه استشهاد امامان به شعر است.
نَجْمُ بْنُ حُطَيمٍ الغَنْويِِّّ عن أبي‌جعفرٍ عليه السلام قال:
اَلْيأسُ مِمّا في أيدِي النّاسِ عِزُّ الْمُؤمِنِ في دينِهِ، أوَما سَمِعْتَ قَوْلَ حاتِمٍ:

«إذا ما عَزَمْتَ الْيأسَ ألفَيتَهُ الْغِنيإذا عَرَََّفَتَهُ النَّفْسَ، و الطَّمَعُ الْفَقْرُ».۱

نجم بن حطيم غنوي از امام باقر عليه السلام نقل مي‌کند:
نااميدي از آنچه در دست مردم است، موجب عزت مؤمن مي‌شود. آيا اين سخن حاتم را نشنيده‌اي که: «چون چشم طمع از مردم برکندي، آن را توانگري مي‌يابي، هنگامي که به نفس بفهماني که طمع يعني فقر».

تعليل امام ۲

يکي از ديگر قرينه هاي مؤثر در فهم حديث، علتِ آورده‌شده در صدر و ذيل آن است؛ علتي که گوينده حديث حکم خود را به آن مستند کرده است. اين علتها، که بيشتر

1.. الکافي، ج ۲، ص ۱۴۹، ح ۶.

2.. از اينجا تا پايان فصل، مباحثي آمده که بر علم اصول فقه مبتني است و استادان محترم مي‌توانند از تدريس آن براي دانشجوياني که با اصول فقه آشنايي ندارند، خودداري کنند.


درسنامه فهم حديث
106

قسمتهاي کلام گردند.
ما در اينجا خطبه 35 نهج البلاغه را که مشتمل بر مثلهاي متعددي است مي‌آوريم. امام عليه السلام پس از توطئه حکميت، خطاب به مردم گفته است:
الْحَمْدُ للهِ، وَ إنْ أَتَي الدَّهْرُ بِالْخَطْبِ الْفَادِحِ وَ الْحَدَثِ الْجَلِيلِ، وَ أشْهَدُ أَنْ لا إلهَ إلّا اللهُ لا شَرِيک لَهُ لَيسَ مَعَهُ إلَهٌ غَيرُهُ، وَ أنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ.
أَمَّا بَعْدُ، فَإنَّ مَعْصِيهَْ النَّاصِحِ الشَّفِيقِ الْعَالِمِ الْمُجَرِّبِ تُورِثُ الْحَسْره وَ تُعْقِبُ النَّدَامَهَْ. وَ قَدْ کُنْتُ أمَرْتُکُمْ فِي هذِهِ الْحُکومَهِْ أمْرِي وَ نَخَلْتُ لَکُمْ مَخْزُونَ رَأْيي، لَوْ کانَ يطَاعُ لِقَصِيرٍ أَمْرٌ.۱فَأَبَيتُمْ عَلَيََّّ إباءَ الْمُخَالِفِينَ الْجُفَاه وَ الْمُنَابِذِينَ الْعُصَاه، حَتَّي ارْتَابَ النَّاصِحُ بِنُصْحِهِ وَ ضَنَّ الزَّنْدُ بِقَدْحِهِ.۲فَکُنْتُ أنَا وَ إياکُمْ کَما قَالَ أخُو هَوَازِنَ:
«أمَرْتُکُمْ أمْرِي بِمُنْعَرَجِ اللِّوَي فَلَمْ تَسْتَبِينُوا النُّصْحَ إلّا ضُحَي الْغَدِ». سپاس خداي راست، هرچند روزگار کاري دشوار پيش آورده و حادثه اي بزرگ پديد کرده ‌است. گواهي مي دهم که خدا يکي است، شريکي ندارد و با او الهي نيست، و محمّد بنده او و فرستاده اوست؛ درود بر او و آل او.
اما بعد، سرپيچي از خيرخواه مهربان و داناي کاردان دريغ و افسوس آورَد و پشيماني به دنبال دارد. درباره اين داوري (حکميت)، رأي خويش را گفتم و آنچه درون دل داشتم از شما پنهان نکردم. (کاش سخن قصير را گوش مي داديد) [رأي درست آن بود اگر مي پذيرفتيد]. اما مخالفت کرديد و سر باز زديد و نافرماني پيشه ساختيد؛ جفا نموديد و به راه نافرماني گام نهاديد. تا آنکه خيرخواه به خود بدگمان شد و (حلوا رنج دهان). و داستان من و شما چنان شد که شاعر گفته است:
نصيحت همه عالم چو باد در قفس است به گوش مردم نادان، چو آب در غربال۳

1.. مثل مشهوري است که توضيحش در کتابهاي ويژه مثلهاي عرب مانند مجمع الامثال ميداني و مستقصي الامثال زمخشري و نيز برخي شرحهاي نهج البلاغه آمده است..

2.. يک اصطلاح است و ترجمه واژه به واژه آن چنين: سنگ آتش زنه از جرقه زدن بخل ورزيد.

3.. ترجمه از استاد شهيدي با اندکي تغيير است. ايشان در اينجا اصطلاح را به اصطلاح معادل و شعر را به شعر و مثل را به مثل فارسي ترجمه کرده است.

  • نام منبع :
    درسنامه فهم حديث
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1389
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 377941
صفحه از 240
پرینت  ارسال به