109
درسنامه فهم حديث

همچنين تفاوت اصلي تعليل را با قياس، که از نظر شيعه حجّت نيست، به علم اصول فقه وامي گذاريم. ۱

سؤال راوي

احاديث بسياري در پاسخ به پرسش‌هاي راويانِ آشنا به فقه و ساير معارف ديني، يا مردمي عادي که با مشکلاتي مواجه شده‌اند صادر شده است؛ زيرا پيشوايان ما مرجع پرسش‌هاي علمي عصر خويش بوده و به سؤالهاي فقهي و تفسيري و اخلاقي و جز اينها پاسخ مي داده‌اند. آنان با گفتار و کردار و نوشته و رساله، پرسش‌هاي آشکار و نهفته راويان را پاسخ مي‌دادند و اشکالات و شبهه ها را حل مي کردند. ۲ کتابهايي از قبيل مسائل علي بن جعفر، مسائل الرجال، مکاتبات حميري و توقيعات ارزشمند و مقدّسي که از امام عصر و پدران بزرگوارشان صادر گشته است، همه و همه شاهد اين مدعايند که احاديث نه در خلأ، که در عرصه علمي معاصر خود صدور يافته و نه در کتاب، که در فضاي گاه تب‌آلود سياسي و اجتماعي روزگار خويش جاي گرفته اند.
از اين ‌رو، يافتن سؤال نهفته يا آشکار راوي يا پرسشگر، که خود نخستين مخاطب حديث است، ما را به محور اصلي پاسخ و هسته دروني آن رهنمون مي کند؛ خواه اين سؤال و جواب در يک مجلس بوده و به گونه شفاهي اتفاق افتاده باشد، خواه به صورت کتبي نوشته شده و پاسخش روزها و هفته ها بعد رسيده باشد و يا سؤال آن‌قدر رايج و مشهور بوده که سخن امام به آن متوجه بوده، بي آنکه کسي پرسيده باشد.
توجه به سؤال راوي و نقش آن در فهم پاسخ امام، در زمينه احاديث عقيدتي و فقهي، بيش از زمينه هاي ديگر رخ داده است و بسياري از فقيهان در مباحث فقهي ـ حديثي خود، از سؤال موجود در حديث استفاده کرده و آن را قرينه اي براي

1.. أصول الفقه، ص ۵۳۸ ؛ قوانين الأصول، ص ۳۷۴ و ۴۵۸ ؛ فوائد الأصول، ج ۳، ص ۱۵۴.

2.. ر.ک: مجله علوم حديث، ش ۶ و ۹، مقاله «عرضه حديث بر امامان» از نگارنده.


درسنامه فهم حديث
108

در دنباله حکم بازگو مي شود، در موارد بسياري، مورد استفاده محدثان و فقيهان بوده و ايشان مراد واقعي و منظور حقيقي حديث را با توجه به تعليلها بيان داشته اند و مباحث نظري و تطبيقي آنها موجب شده است بحث مستقلي در علم فقه و اصول فقه مطرح شود. ۱ مثال مشهور اين بحث «حُرِّمَ الَخَمْرُ، لأنَّهُ مُسْکِرُ» است که در بسياري از کتابها تکرار شده است.
اصوليان و فقيهان مي گويند که با بيان علت، موضوع حکم از آنچه در ابتداي امر فهميده مي شود، به موضوعي عام‌تر تبديل مي گردد و شامل هر آنچه اين علت ذکرشده در آن وجود دارد، مي شود. براي مثال، حرمت خمر به ديگر مواد مست‌کننده، سرايت مي نمايد. از اين ‌رو مراد نهايي حديث را با توجه به ذکر علّت، معنايي متفاوت با حديثي مي دانند که علت در آن ذکر نشده است.
مي توان چنين گفت که مقصود اصلي معصوم، حرام کردن همه مسکرها بوده و خمر را به عنوان مثال بارز و شايع، نقطه آغاز بيان حکم خود نموده است، نه آنکه مقصود شارع فقط بيان حکم حرمت خمر بوده باشد.
گفتني است تعميم حکم با استفاده از علّت ذکرشده در کلام ـ علت منصوصه ـ خود تابع قواعد عقلايي ظهور کلام است ، که محل بحث آن در علم اصول فقه مي باشد، ۲ اما تقريباً تمام فقيهان و اصول دانان اين تعميم و تعدّي را پذيرفته ۳ و فقط در قواعد و شروط آن، نظرهاي متفاوت اما متقاربي ابراز داشته اند. ۴ ما اين بحثها و نيز چرايي اعتبار علت منصوصه و شک در حجيت علت مستنبطه و

1.. أصول الفقه، ص ۵۳۶.

2.. ر.ک: مبادئ الوصول إلي علم الأصول، ص ۲۱۷؛ أصول الفقه، ص ۵۳۷.

3.. براي نمونه ر.ک: رسائل الشهيد الثاني، ص ۸: «قد تحقّق في الأصول أنّ العلّه المنصوصه يتعدّي إلي کلّ ما تحقّق فيه العلّه». نيز ر.ک: جواهر الکلام، ج ۲۸، ص ۴۱۷ و ج ۳۴، ص۱۳۲؛ کتاب الصلاه، ج ۲، ص ۳۱۹؛ مصباح الفقاهه، ج ۴، ص ۴۳؛ و در ميان اهل سنّت، ر.ک: نيل الأوطار، ج ۲۸، ص ۲۰۸؛ فتح الباري، ج ۹، ص ۵۳۶؛ البرهان، ج ۳، ص ۹۱.

4.. ر. ک: عدّه الأصول، ج ۲، ص ۶۵۷؛ الحدائق الناضره، ج ۱، ص ۶۳ تا ۶۵.

  • نام منبع :
    درسنامه فهم حديث
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1389
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 396915
صفحه از 240
پرینت  ارسال به