سيره محدّثان
بازيابي موضوعي و گردآوري احاديث هممضمون، روش عمومي محدّثان و فقيهان بزرگ ما بوده و اين نشاندهنده اهميت تشکيل خانواده حديث براى فهم يا تسهيل درک احاديث نزد آنان است. برقي، احاديث کتاب المحاسن- از کهن ترين مجموعه هاي بزرگ حديثي شيعه که تنها بخشي از آن در دسترس است- را به صورت موضوعي دسته بندي و تدوين کرده است. پيش از او نيز برخي از صاحبان اصول اربعمئه (مانند حريز بن عبدالله) اصلهاي خود را چنين سامان داده اند، همانگونه که در نقل احاديث به وسيله راويان جامعنگار (همچون ابن ابيعمير، يونس بن عبدالرحمان، حسين بن سعيد اهوازي و علي بن مهزيار) شاهد هستيم.
محمد بن يعقوب کليني در الکافي، محمد بن حسن صفّار در بصائر الدرجات، شيخ صدوق در من لا يحضره الفقيه و شيخ طوسي در بسياري از کتابهاي خود، همين روش را پي گرفته اند. آنان به جاي روش مسندنويسي، که احاديث يک راوي (نه يک موضوع) را در کنار هم قرار مي دهد، روش تبويب موضوعي را برگزيدند، با آنکه روش مسندي کهن تر و ساده تر بود. آنان اين اصل روشن و عمومي را مي دانستند که احاديث به هم ناظرند و در صورتي که به يک موضوع اشاره داشته باشند و يک نقطه را نشانه روند، بايد در کنار هم مطالعه و بررسي شوند. اين روش، حتي در ميان اهل سنّت که مسندهاي متعددي داشتند، جاي خود را گشود و صحاح ستّه بر اساس تبويب موضوعي شکل گرفتند.
اين دسته بنديهاي موضوعي، چه به صورت ابواب فقهي و چه به صورت اخلاق و تاريخ و سيره، ورزيدگي محدّث را نشان مي دهد و به خواننده مي فهماند که مؤلف تا چه حد توانسته است مفهوم حقيقي و منظور نهايي گوينده يا گويندگانِ چند حديثِ گرد آمده در يک باب را به درستي دريابد.
برخي از محدّثان بزرگ، اين مفهوم و نتيجه به دست آمده از چندين روايت هممحور را عنوان همان باب قرار داده و بدين گونه برداشت خود را ارائه کردهاند. بارزترين اين اشخاص، شيخ حرّ عاملي (م 1104 ه) است که کاري سترگ را در